لوسیفر از پنجره عبور کرد و خودش و به جونگکوک رسوند
جونگ کوک سریع بلند شد و گفت:اینجا چیکار دارید پدر؟
لوسیفر:مادرت تو رو اینجوری تربیت کرده که به پدرت بی احترامی کنی؟جونگ کوک پتو روی ته رو مرتب کرد و گفت:من بچه لوسیفرم کسی که به پدر خودش هم رحم نکرد پس منم نمیکنم
(پدر لوسیفر منظور خداست چون تو باور های مسیحی خدا رو پدر خودشون میدونن)لوسیفر پوزخند دردناکی زد و گفت:من بعدش پشیمون شدم
جونگ کوک ابرو بالا انداخت و گفت:جدی؟؟؟من تو پدرم هیچ پشیمونی ندیدم فقط خشم و انتقام تو چشمای سرخش همیشه شعله ور بودلوسیفر غرید:حد خودت و بدون
جونگ کوک:حدم و میدونم تا وقتی که حد خودت و بدونی پا تو قصر من نذاریلوسیفر با صدای بلندی گفت: قصر تو این اشغال دونی نیست قصر تو جهنمه
صدای ضربان بچش دوباره تند شد جونگ کوک با چشمای رنگ خونش گفت:از اینجا برو تا خودم بیرون نکردم پدر
لوسیفر غیب شد و جونگ کوک از پشت ته رو بغل کرد و دست روی شکمش گذاشت:چیزی نیست بچم بابا اینجاست
صدای گریه ته رو شنید
با ترس گفت:بیداری
ته در حالی که از ترس گریه میکرد گفت:تو کی هستی جونگ کوک؟؟؟جونگ کوک از پشت بغلش کرد تا گریش آروم شه بعد گفت:آروم باش داری بچمون و میترسونی
ته دست جونگ کوک و پس زد و گفت:دست به من نزن تو بچه شیطانی تو بچه لوسیفریییی
جونگ کوک هر چیزی رو اون لحظه میتونست تحمل کنه به جز اینکه کسی این واقعیت و تو سرش بکوبه
پس دستش و به گلوی ته رسوند و محکم فشار داد:خفه شو خفه شو اشغال تو هیچی از این زندگی تخمی من نمیدونی هیچی از اشغالی مثل من نمیدونی پس فقط اون دهن گشادت و ببند و خفه شو
وقتی دید نفس ته داره میره دستش و کشید و سر جای خودش خوابید ته سرفه های محکمی میکرد تا بتونه نفس بکشه چند ثانیه ای که تو سکوت گذشت ته رو به خواب برد جونگ کوک نگاهی به گردن کبودش کرد و گفت:لعنت بهت
بوسه ای رو شکم ته گذاشت تا بچش و آروم کنه بعد شلوار پوشید و رفت
تو یک ثانیه با چند تا دارو برگشت یکی رو روی گردنش زد یکی رو به خوردش داد و یه دارو رو به سوراخش و کمرش مالید
به چهره غرق خوابش نگاه کرد و گفت:چرا هر دفعه که جذبت میشم کاری میکنی بهت آسیب بزنم؟اخطار ❌ شکنجه
پادشاه وارد دخمه تاریکی شد و به جایی نامعلوم خیره شد جلو تر رفت و به مردی که با زنجیر های آهنی به صندلی بسته شده بود و روی چشماش رو هم با یک چشم بند پوشونده بودن نزدیک شد:خب کیم نامجون ملاقاتت با وزرا چطور بود؟
کیم نامجون:من دلیلی برای ملاقات با وزرا ندارم
پادشاه چاقویی از جیبش در آورد و تو شونه نامجون فرو کرد
YOU ARE READING
Kookv fucking sperm [ Completed ]
Fanfictionاسپرم لعنتی🍸 کاپل ها:کوکوی، یونمین، نامجین ژانر:خون آشام خشن امپرگ اسمات _جونگ کوک با چشمانی که از خشم سرخ شده بود به مراسم ازدواج نگاه میکرد با خشم غرید:به چه جراتی با بچه من تو شکمش داره ازدواج میکنه وضعیت: پایان یافته