چند دقیقه ای میشد که یونگی بالا سر شاه نشسته بود
تهیونگ مدام لبش و گاز می گرفت می دونست که همش تقصیر خودشه
جونگ کوک دیگه انگار جونی تو تنش نبود
پوستش از همیشه سفید تر شده بود بدنش سرد شده بود
یونگی سرش و به نشونه تأسف تکون داد و گفت:این زهر مال این طرف ها نیست ولی از بوش میشه فهمید که خاصیتش چیهچند ثانیه صبر کرد
تهیونگ عصبانی شد و گفت: زود باش دیگه منتظر چی هستی؟؟؟یونگی به چشمای خیس و قرمز ته نگاه کرد و گفت: زمان..... فقط زمان می تونه حلش کنه ولی فقط تا اون موقع بیهوش میمونه
تهیونگ با خشم از روی صندلی بلند شد و با خشم بلندش کرد و به زمین کوبید :میکشمتتتتتتت
یونگی بازوش و گرفت و کشید و گفت:آروم باش برای بچت خوب نیست
تهیونگ سعی کرد کنترل خودش و به دست بگیرهدر اتاق شاه به صدا در اومد:ملکه وزرا میخوان پادشاه و ببینن
ته پوزخندی زد و رو به یونگی گفت:در و باز کن
یونگی به لباس مردونش که شکمش و نشون میداد اشاره کرد و گفت:ولی لباست.....
ته که امروز به دلایل مختلفی خیلی عصبانی بود فریاد کشید:اون در لعنتی و باز کنیونگی به سمت دستگیره رفت و آروم چرخوندش
وزرا با دیدن مردی شبیه ملکه که شکم بالا اومده ای داره متعجب یه قدم عقب رفتن
ته که به شدت تحت تأثیر فشار روانی چند هفته اخیر بود و خشم بچش هم بهش فشار میآورد با قدمهای محکم بهشون نزدیک شد و گفت:بیاین تو ....همتون
وزیرا همه وارد شدن
تهیونگ پشت سرشون وایساد و گفت:جلوی پادشاه زانو بزنید
همه به هم نگاه کردن ولی کسی تکون نخورد
تهیونگ گفت: کار رو برای خودتون سخت میکنید....کشتن شما برای شاهزاده گرگینه ها اونم وقتی بچه بزرگترین خون آشام و بارداره راحتهلگد آرومی به شکمش خورد با لبخند روی شکمش دست کشید و گفت:آروم باش عزیزم انتقام بابا رو میگیریم
ناخون هاش بلند تر شد
گردن یکی از وزیر ها رو گرفت و گفت:میدونی نمیخوام خونتون اتاق شاه و کثیف کنه از طرفی نمیخوام بدون حضور خودش سلاخیتون کنم شما کثافت هایی که هیچوقت کمک نکردید هیچوقت فرصت ندادید....برای فعلا جای همتون توی سیاهچالهیونگی پوزخندی زد و گفت:کدوم سیاهچال سرورم اون که پیتون های بزرگی داره یا.....
ته وزیر و ول کرد و گفت: نه نه اونی و میگم که فقط اسمش سیاهچاله ولی خیلی روشنهیونگی با چشمای درشت شدش: سرزمین آدما؟؟؟
ته با لبخند گفت: دقیقا.... میخوام هر روز زیر نور خورشید بسوزنیونگی:پس کی قراره جاشون و بگیره؟؟؟
ته: پیدا میشهرو به یونگی گفت:ببرشون
YOU ARE READING
Kookv fucking sperm [ Completed ]
Fanfictionاسپرم لعنتی🍸 کاپل ها:کوکوی، یونمین، نامجین ژانر:خون آشام خشن امپرگ اسمات _جونگ کوک با چشمانی که از خشم سرخ شده بود به مراسم ازدواج نگاه میکرد با خشم غرید:به چه جراتی با بچه من تو شکمش داره ازدواج میکنه وضعیت: پایان یافته