سر و صدا توی کلاب خیلی زیاد بود هر چند دقیقه یکبار یکی بهش پیشنهاد رقص میداد ولی اون بیخیال به نوشیدن ادامه میداد موهای مشکی و موج دارش و ظاهر سادش توجه مردی و که ازش دورتر نشسته بود جلب کرده بود
امروز بعد از چند ماه تونسته بود از قصر خارج شه فضای بزرگ قصر همیشه خفهکننده بود
از وقتی که اومده به پسری که با پیراهن سفید سادش از هر کسی که تو اون جمع بود زیبا تر به نظر می رسید خیره بود پشت هم مینوشید و کاملآ مست شدقدم های سنگین و شاید هیجان زدش و به سمت پسر برد به میز بار تکیه داد و گفت:باهام برقص
پسر با دیدنش گفت: اونوقت چرا باید اینکار و بکنم؟
مرد دستشو کشید و بلندش کرد یکی از دستاشو دور کمر پسر حلقه کرد و بدن لاغرشو به خودش چسبوند دهنش و به گوش پسر نزدیک تر کرد و با صدای تحریک کننده ای گفت: اونوقت میتونم بهترین سکس عمرتو بهت بدم
گوش پسر و گاز گرفت و به چشمای خمارش نگاه کردجذابیت اون مرد تحریکش کرده بود گرچه الکل هم بی تاثیر نبود اون گی نبود ولی توان مقاومت در برابر جذابیت مرد رو هم نداشت
فشاری که به دیکش وارد شد اونو به خودش آورد به پوزخند دلربای مرد نگاه کرد و گفت:قبولهکوک و ته با عجله وارد اتاق شدن کوک در و محکم بست و در حالی که نمیتونست از لبای ته دست بکشه لباس هاشو در آورد ته رو به دیوار چسبوند گردنشو و بوسید و پایین تر رفت دکمه های پیراهن و باز کرد و رو زمین انداخت
وقتی دست برد تا شلوار خودشو باز کنه ته رو دو زانو نشست و زیپ و کمربند کوک و باز کرد شلوارشو تا زانوهاش پایین کشید
دیک بزرگ شده کوک و از روی شورت لمس کرد
وقتی نفس محکم کوک و شنید شورت و هم پایین کشیدچند بار با دست دیکشو مالید بعد زبونشو روش کشید میخواست کارشو تکرار کنه که کوک با صدای آروم اما عمیقش گفت:بکن تو دهنت من تو مود بازی نیستم
ته نوک دیک و تو دهنش برد چند بار سرشو تکون داد و تا جایی که میتونست دیک و جا داد
اما کوک به این راضی نبود پس دو طرف صورتشو گرفت و تو دهنش ضربه زد از حس گرما و خیسی که دور دیکش و گرفته بود ناله میکرد و به پسری که اشک می ریخت (این اشک بخاطر ناراحتی نیست بلکه به خاطر بر خورد دیک به ته دهنه که طبیعیه) و به سختی نفس میکشیدنمیخواست اینجوری ارضا شه پس دیکشو بیرون کشید و به پسر فرصت نفس کشیدن داد بعد گفت:بلند شو
ته رو تخت نشست و شلوارشو در آورد کوک مقابلش بود پاهای ته رو از هم باز کرد با دیدن بدن عسلی رنگش لبش و گزید و رون هاشو نوازش کرد
خودشو خم کرد تا پاهای زیباشو ببوسه
حرکات کوک برای ته جذاب بود و هر لحظه برای سکس با مرد روبروش مشتاق تر میشد
کوک سه تا از انگشت هاشو رو لب ته گذاشت و گفت:خیسشون کن باید آمادت کنمته انگشت های کوک و بلعید حلقه لبشو تنگ میکرد و زبونشو دور انگشت هاش میکشید
کوک به پسر روبروش نگاه میکرد جذاب و کردنی و درعین حال پرستیدنی بود چیزی که کوک هیچوقت ندیده بود
انگشت هاشو بیرون کشید و یکیشو رو سوراخ ته کشید و گفت:اولین بار که نیست؟؟
ته:چرا هست
کوک روی ته خیمه زد و لب هاشو بوسید تا حواسش و پرت کنه انگشتشو وارد کرد و اجازه داد ته بین بوسشون ناله کنه وقتی خواست انگشت دوم و وارد کنه زبونشو به نوک سینش رسوند و با نوکش بازی کرد انگشتشو فرو کرد و ناله ته رو شنید سینشو محکمتر مکید تا بهش لذت بده
ته:بسه...بسه ....اهههکوک سرش و بالا آورد و گفت:آمادهای؟؟؟
ته سرشو تکون داد و روی تخت دراز کشید کوک بین پاهاش خوابید ته پاهاش و حلقه کرد و منتظر موند کوک دوباره بوسه خیسی رو شروع کرد زبونشو وارد دهن پسر کرد دورش چرخوند وقتی حس کرد پسر با زبونش سرگرمه دیکشو یه جا فرو کرد تا دردش یه بار باشهته ناله بلندی کرد و شونه های کوک و چنگ گرفت
گرمای دیوونه کننده های بدن کوک و گرفته بود الکل کامل کنترلشو به دست گرفته بود ضربه های محکمی رو شروع کرد ناله های پسر گوش هاشو پر کرده بودته:ا..آرومتر ...اههه
ولی اهمیتی نمیداد زیاد منتظر مونده بود و تحملشو از دست داده بود وقتی جیغ لذت ته رو شنید واقعا از خود بیخود شد
ته:اهههههههه..همونجا .... همونجا
صدای ناله های بلند ته چشمای کوک و سرخ کرده بود جوری که دیگه نمیدونست چیکار میکنه دندونای نیششو به گردن ته رسوند و مارکش کرد
وقتی ته رو شکمش خالی شد ناله آرومی کرد و بعد چند ضربه تو بدن پسر خالی شدصبح روز بعد
تهیونگ با درد وحشتناکی تو بدنش چشم باز کرد و دید لباس هاش وسط اتاق ریخته همه چی نشون میداد که اون دیشب با یکی خوابیده ولی حتی یادش نمیومد اون دختر کی بوده
اگه با دختر سکس کرده بود چرا بدنش درد میکرد؟؟
نکنه با پسر خوابیده باشه!!!!
صدای زنگ گوشیش و شنید به سختی خم شد و گوشی رو از جیب شلواری که پایین تخت افتاده بود برداشت و جواب داد:بله؟؟
+ته کجایی نانسی دنبالت میگرده
من یه گندی زدم هیونگ بعدا برات تعریف میکنموقتی تماس و قطع کرد تو صفحه سیاه گوشی رو گردنش یه مارک دید شبیه مارک یه خون آشام نبود بلکه بیشتر شبیه یه خالکوبی بود
خب سلام کوکوی شیپر های عزیز
اینم پارت اول امیدوارم خوشتون اومده باشه
منو الکس فکرای خیلی قشنگی برای داستان کردیم پس لطفاً به خوندن ادامه بدید
نظر یادتون نره اگه هم دوسش داشتید ووت بدید
دوستون دارم ♥️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
YOU ARE READING
Kookv fucking sperm [ Completed ]
Fanfictionاسپرم لعنتی🍸 کاپل ها:کوکوی، یونمین، نامجین ژانر:خون آشام خشن امپرگ اسمات _جونگ کوک با چشمانی که از خشم سرخ شده بود به مراسم ازدواج نگاه میکرد با خشم غرید:به چه جراتی با بچه من تو شکمش داره ازدواج میکنه وضعیت: پایان یافته