part 16

16.1K 1.9K 315
                                    

جونگ‌‌کوک به چهره خواب ته نگاه کرد و آروم دستش و از زیر سر ته برداشت بلندشد تا آماده بشه لباسش و پوشید و بوسه ای رو شکم ته گذاشت
جونگ کوک لباسش و مرتب کرد و از اتاقی که ته توش عمیقأ خواب بود خارج شد




جونگ‌‌کوک به چهره خواب ته نگاه کرد و آروم دستش و از زیر سر ته برداشت بلندشد تا آماده بشه لباسش و پوشید و بوسه ای رو شکم ته گذاشتجونگ کوک لباسش و مرتب کرد و از اتاقی که ته توش عمیقأ خواب بود خارج شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.




با اقتدار تو سالن خالی راه می‌رفت کمی که به تختش نزدیک شد صدای خنده دو نفر و شنید
نامجون و جین نزدیک گوش هم چیزایی میگفتن و می‌خندیدن
جونگ کوک سرفه فیکی کرد و توجه دو نفر جلب شد کمی از هم فاصله گرفتن و قافیه های جدید به خودشون گرفتن
جونگ کوک ازشون رد شد و روی تخت زیباش نشست و گفت:خوب گزارش کار بده
نامجون صداشو صاف کرد و گفت:تمام کار هایی که خواسته بودید انجام شدن و تو نبودتون خودم مسئولیت قصر و به عهده گرفتم فقط یه مشکل داریم اونم جایگزینی وزیراییه که ملکه خلع مقام کردن
جونگ کوک رو به جین گفت: اینجا که مشکلی نداشتید شاهزاده؟
جین گفت:نه پادشاه مشکلی نیست فقط تو این مدت فهمیدم که تمام مشکلاتی که سرزمینتون داره فقط بخاطر وزراس

جونگ کوک به تخت تکیه داد و گفت:ملکه کار درستی کردن که همشون و خلع کردن ولی این کار عواقب بزرگی داره که باید باهاشون جنگید

نامجون ادامه داد:همین الان خیلی ها شورش کردن و خواستار برگشت وزرا شدن من سعی کردم ساکتشون کنم ولی انگار غیر ممکنه

جونگ کوک از روی تخت بلند شد و گفت:ملکه از همه نژاد ها پیمان همکاری و صلح گرفتن؟
نامجون:بله سرورم
جونگ کوک مقابل نامجون وایساد و گفت:به همه نژاد ها پیغام بفرست که جنگ بزرگی بر علیه لوسیفر در راهه به سپاه همه نیاز دارم و فرمان برگزاری انتخاب وزرا جدید رو هم برات می نویسم برای مراسم آماده شو
نامجون تعظیم کرد و به همراه شاهزاده رفت

جونگ کوک پوزخندی زد و گفت:جنگ در راهه پدر


🩸🩸🩸🩸🩸🩸🩸🩸🩸🩸🩸🩸🩸🩸


یونگی با کلی کتاب از کتابخونه قصر برگشت وقتی وارد اتاقش شد دید جیمین سرش و بین دستاش گرفته و داره گریه می‌کنه سریع کتاب ها رو روی میز گذاشت و بغلش کرد:چی شده جیمینا چرا گریه می کنی؟
جیمین از کنارش طوماری و در آورد و به دستش داد
یونگی سریع طومار و باز کرد و خوند

Kookv fucking sperm [ Completed ]Where stories live. Discover now