جونگکوک روی تخت شاهی اش نشسته بود و به کسانی که امروز به دیدنش اومده بودن نگاه کرد
کیم نامجون برادر ته و نانسی نامزدشنامجون با جدیت گفت:سرورم برادر من دو روزه گم شده از روز عروسیش به بعد
جونگکوک با بی خیالی گفت:اینو باید به نگهبانا بگی آقای کیم
کیم نامجون گفت: گفتم سرورم ولی نتونستن پیداش کنن
جونگکوک که حتی سرش هم به طرف اونا نبود گفت:پس دیگه تمومه برید و به زندگی بدون برادرت عادت کنید
نانسی:ولی سرورم.......
جونگکوک: ساکت
جونگکوک از شنیدن صدای اون دختر متنفر بود ایکاش همون روز کشته بودش ولی میدونست عواقب بدی داشتاز تخت بلند شد و گفت:از اینجا برید
و غیب شد
وقتی در اتاق ته ظاهر شد دید پسر بیداره
ته:میخوام برادرمو ببینم
جونگکوک اخم کرد اگر کسی میفهمید یه پسر بارداره برای جفتشون بد میشد
جونگکوک:نمیشه اگر کسی در موردت بفهمه فاجعه بزرگی میشهتهیونگ از تخت بلند شد و گفت:برام مهم نیست میخوام برادرم و بینم
جونگکوک با خشم گفت:برای باردار شدنت چه دلیل کوفتی میخوای بیاری بعدشم اگه کسی خروج تو رو از قصر ببینه برای من دردسر میشه تهیونگ بفهم
ته یونگ گفت: برام مهم نیست
خواست از کنار جونگکوک رد بشه که بازوش اسیر شدجونگ کوک سعی کرد صداشو بالا نبره:کدوم قبرستونی داری میری
ته دستش و کشید و گفت: قبرستونی که تو توش نباشیجونگ کوک خندید و گفت:من بخاطر بچم مجبورم با تو تو هر جهنمی بمونم جئون تهیونگ
تهیونگ با خشم گفت:اون فامیلی مسخرتو پشت اسم من نذار آقای به اصطلاح پادشاه
جونگکوک یقشو گرفت و گفت: آخرین بارت باشه به فامیلی من توهین میکنیتهیونگ اصلا قصد تسلیم شدن امروز بیشتر از بقیه روزها عصبانی بود برادرش یک نفس با او فاصله داشت ولی نتونسته بود اونو ببینه همش هم تقصیر این پادشاه احمقی بود که نتونسته بود خودش و کنترل کنه و مارکش نکنه
با دست به سینش زد و هلش داد:همش تقصیر توئه اگه اون میل کوفتیت و کنترل میکردی الان هر جفتمون داشتیم راحت زندگی میکردیم آقای پادشاه به خاطر مارک تو من الان نمیتونم برادرم و ببینم
چشمای جونگ کوک دوباره از عصبانیت سرخ شد میخواست به ته حمله کنه و تا میخوره بزنتش ولی وقتغ دستش و دید که جلوی شکم یکم بالا اومدش و گرفته آروم تر شد حداقل قصد داشت از بچش مراقبت کنه
(خون آشام سرعت و قدرت زیادی داره برای همین یه جنین خون آشام نهایتا یک ماهه به دنیا میاد )
جونگ کوک نفس عمیقی کشید و گفت:دهنت و ببند و مجبورم نکن کاری بکنم که بعدا ازش پشیمون شم
YOU ARE READING
Kookv fucking sperm [ Completed ]
Fanfictionاسپرم لعنتی🍸 کاپل ها:کوکوی، یونمین، نامجین ژانر:خون آشام خشن امپرگ اسمات _جونگ کوک با چشمانی که از خشم سرخ شده بود به مراسم ازدواج نگاه میکرد با خشم غرید:به چه جراتی با بچه من تو شکمش داره ازدواج میکنه وضعیت: پایان یافته