چانگ کیون کاغذها رو توی دست کی هیون گذاشت و بلافاصله از اتاقش بیرون رفت و در اتاق جوهان رو بدون در زدن باز کرد و پشت سرش بست.
کی هیون با کنجکاوی به کاغذها نگاه کرد..خط مین هیوک رو به خوبی میشناخت..دستشو محکم مشت کرد و فشار داد،زیر لب زمزمه کرد:
"احمق روانی!!!!"
وونهو جلو اومد:
"چی شده؟"
ولی کی هیون سوالش رو بی جواب گذاشت و از اتاق بیرون رفت،پایین اومدن مین هیوک رو ندیده بود پس هنوز پیش هیونگ وون بود
به سمت اتاق هیونگ وون رفت و تقه ی محکمی به در زد:
"لی مین هیوک!!!!"
با عصبانیت دوباره تقه زد:
"بیا بیرون عوضی!"
بعد از چند ثانیه در توسط مین هیوک باز شد و چهرش مثل دفعه ی قبلی کاملا خونسرد به نظر میرسید...و پشت سرش هیونگ وون با چشم های گرد شده و متعجب ایستاده بود
کی هیون دستش رو جلو برد و به تی شرت مین هیوک چنگ زد و پشت سر خودش به سمت طبقه ی پایین کشیدش
شونو دستشو روی شونه ی وونهو گذاشت:
"بعدا واست توضیح میدم..."
و بعد اون هم از راه پله پایین رفت
کی هیون،مین هیوک رو به اتاق شونو برد و شونو هم بعد از ورودش در رو بست
کی هیون کاغذ هارو به سمت شونو گرفت و بعد روش رو به سمت مین هیوک برگردوند و تو چشم هاش زل زد:
"توعه عوضی...چه مرگته؟"
مین هیوک شونه هاشو بالا انداخت و تظاهر کرد که نمیدونه چه خبره!:
"هوم؟...چه مرگمه؟؟؟؟؟"
کی هیون کاغذ هارو از دست شونویی که با چشم های گرد شده بهشون نگاه میکرد کشید و جلوی مین هیوک گرفت:
"خوب میدونم که این خط توعه مین هیوک!!..و سوالی که پیش میاد اینکه چرا باید چنین حرف های مزخرفی رو بنویسی و به در اتاق چانگ کیون بچسبونی!..چرا؟...مگه نگفتی که تو هیچ کاری نکردی و هیچ ربطی به اتفاقی که برای چانگ کیون افتاده نداری؟؟پس چته؟...چی از جون این بچه میخوای؟؟؟؟"
مین هیوک به کاغذ ها نگاه کرد:
"آها...این...خب...دلم نمیخواست پشت سرم حرف های نامربوط باشه!..میدونی که..من به آبروم اهمیت میدم!"
کی هیون عصبانی خندید و دستش رو بین موهاش کشید:
"آبرو؟...."
صداش از عصبانیت میلرزید:
"تو اصن میدونی آبرو چی هست؟"
مین هیوک اخم کرد:
YOU ARE READING
⇢ᴄʀɪᴍɪɴᴀʟ ( MX Ver)
FanfictionMonsta x & Victon Couple : Jookyun-Joohyuk-Junhyuk-woohyuk-Woowoon-Showki ••• +آدما عروسک هایی برای ارضای هوس های تو نیستن!چرا نمیتونی اینو بفهمی؟ -من هیچ وقت آدم هارو عروسک هایی برای بازی کردنم تصور نمیکنم! این خود آدمان که دوست دارن بازیچه ی من بش...