Part 3

60 10 0
                                    

با چرخوندن کلید تو در ، در رو باز کردن و وارد خوابگاه شد
صدای وونهو میومد که داشت با لئو بازی میکرد
چانگکیون بعد از گذشتن از راهرو وارد سالن شد و به محض ورودش لئو هیجان زده به سمتش دوید
"برگشتی؟...اوه...لئو!....بازم باباتو دیدی داری بی محلی میکنی؟"
لئو با شنیدن صدای وونهو به سمتش برگشت
"ممنون هیونگ...که باهاش بازی میکنی!"
با حرف چانگ کیون لئو دوباره به سمتش رفت ولی وسط راه ایستاد و سردرگم به هردو نگاه کرد
وونهویی که داشت باهاش بازی میکرد و یا باباچانگکیونش؟
چانگ کیون با خستگی لبخند زد:
"وونهو هیونگ...برو پیش وونهو هیونگ!"
لئو پارس کرد و دوباره به سمت وونهو رفت
وونهو هم خوشحال توپ لئو رو برداشت و دوباره مشغول بازی شدن
چانگ کیون به سمت راه پله قدم برداشت و قبل از اینکه پاش رو روی اولین پله بذاره، در اتاق شونو باز شد و شونو سرشو بیرون اورد:
"چانگ کیونا!"
چانگ کیون به سمت شونو برگشت:
"بله هیونگ؟"
شونو از اتاق بیرون اومد و دستشو رو شونه ی چانگ کیون گذاشت:
"بریم بالا...لباساتو عوض کردی بیا تو اتاق جوهان...کارت دارم!"
چانگ کیون ناخوداگاه داد زد:
"هااااان؟"
با نگاه متعجب وونهو سریع خودشو جمع و جور کرد:
"باشه هیونگ..."
و سریع از راه پله بالا رفت و خودشو به اتاقش رسوند
در رو بست و به در تکیه دارد..نفس های عمیق و پشت سرهمی کشید
بعد از عوض کردن لباس هاش، از اتاقش بیرون اومد و به سمت اتاق جوهان که دقیقا رو به روی اتاقش بود قدم برداشت
تقه ای به در زد و با شنیدن صدای جوهان که بهش گفت میتونه وارد بشه،وارد اتاق شد
جوهان روی تختش نشسته بود و شونو روی صندلی رو به روی جوهان
با ورود چانگ کیون هردوشون لبخند زدن
چانگ کیون بعد از ورودش در اتاق رو بست و منتظر به شونو نگاه کرد
شونو به تخن جوهان اشاره کرد:
"بشین!"
چانگ کیون هم از خدا خواسته سریع کنار جوهان نشست
شونو نفس عمیقی کشید و درحالی که نگاهش بین هردوشون میچرخید شروع کرد به حرف زدن:
"خب....این طور که معلومه دوست جوهان روی چانگ کیون کراش داره..."
چانگ کیون زیر چشمی به جوهان نگاه کرد و اخم کرد...
جوهان هم وحشت زده به شونویی که داشت این حرف رو به چانگ کیون میگفت نگاه کرد
قطعا هیچ کدوم از دوستاش جرئت نداشتن بگن روی چانگ کیون کراش دارن چون همشون میدونن حس جوهان چیه و شونو هیونگ واقعا باور کرده بود؟
شونو ادامه داد:
"هرچند به نظر میاد اون دوستش درواقع خودشه که روی چانگ کیون کراش داره
چانگ کیون به سرعت به جوهان نگاه کرد
و جوهان به سرعت سرشو بالا گرفت و به سقف نگاه کرد
شونو دوباره نفس عمیقی کشید و ادامه داد:
"چانگ کیون هم کراشش روی جوهان خیلی تابلو شده و این عجیبه که بقیه هنوز متوجه نشدن...شایدم به روی خودشون نمیارن..."
این دفعه جوهان به سمت چانگ کیون برگشت و چانگ کیون نگاهشو به زمین دوخت
شونو ادامه داد:
"تصمیم گرفتم که این کراش متقابلتونو بدونید تا کمتر دور خودتون بچرخید ولی از الان بهتون بگم که وای به حالتون اگه باهم وارد رابطه بشید و فردا روزی بیاد که مشکل پیدا کنید و مشکلتون روی گروه تاثیر بذاره...
پس...رابطتون مربوط به خودتونه ولی تاوقتی که اثری روی گروه نذاره..."
چانگ کیون و جوهان هردو سکوت کرده بودن و شونو بعد از تموم کردن حرفاش از اتاق خارج شد و تنهاشون گذاشت
هردو نفر استرس شدیدی گرفته بودن...بدون انتظار قبلی و آمادگی طرف مقابلشون از علاقشون اطلاع پیدا کرده بود و این جو عجیبی رو ایجاد میکرد
چانگ کیون شروع کرد به نفس های عمیق کشیدن و نگاهشو با احتیاط به سمت جوهان چرخوند و متوجه شد جوهان از قبل داشته به اون نگاه میکرده
جوهان نفسشو بیرون داد و لبخند زد:
"چه پیچیده شد..."
چانگ کیون سریع جواب داد:
"اتفاقا ساده شد...."
و بعد از کمی مکث پرسید:
"میشه...انجامش بدم؟.."
جوهان متعجب بهش نگاه کرد:
"چیو؟"
چانگ کیون اون لحظه به این فکر میکرد الان که جوهان میدونه دیگه لازم نیست خجالت بکشه
سرشو جلو اورد و لبشو به نرمی روی لب جوهان گذاشت و بوسه کوتاهی زد:
"اینو!"

⇢ᴄʀɪᴍɪɴᴀʟ ( MX Ver)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora