Part 6

47 6 0
                                    


سه ساعت تموم توی سرویس بهداشتی نشست تا وقتی که با صدای باز و بسته شدن در مطمئن شد مین هیوک از اتاقش بیرون رفته

در رو باز کردن و به سرعت به سمت در اتاق رفت و از داخل قفلش کرد

نگاهی به اتاق انداخت ولی لئو رو ندید

با قدم های سستش به سمت تخت رفت و روش نشست

پاهاشو تو بغلش جمع کرد

بدنش کمی میلرزید..مطممئن نبود فقط سردشه یا به خاطر استرسیه که الان داره

پتو رو دور خودش پیچید

سرشو به زانوهاش تکیه داد

شروع کرد به فکر کردن

چه اتفاقی افتاده بود؟

واقعا با مین هیوک هیونگ خوابیده بود؟

"من داشتم با گون هاک صحبت میکردم....بقیه رفته بودن...درسته ما تنها بودیم..

پس...من مست کردم؟...درسته یادمه که گون هاک داشت سرم غر میزد که نباید مست کنم

بعدش؟.....بعدش...خدایا بعدش چی شد؟..."

شروع کرد به گشتن دنبال گوشیش

زیر تخت افتاده بود

شماره گون هاک رو به سرعت گرفت

بوق اول

بوق دوم

"زود باش گون هاک جواب بده..."

بوق سوم

بوق چهارم

"خواهش میکنم جواب بدههه...."

بوق پنجم

صدای خواب آلود گون هاک تو گوشش پیچید:

"بله؟!"

چانگ کیون تقریبا نالید:

"گون هاک...!"

گون هاک صداشو صاف کرد:

"اوه..هیونگ تویی...اتفاقی افتاده؟.."

چانگ کیون آب دهنشو به زور قورت داد:

"گون هاک..من دیشب چجوری برگشتم خوابگاه؟..."

گون هاک که نمیدونست چه خبره با گیجی جواب داد:

"با مین هیوک شی...درواقع اون با ون اومد دنبالت..."

چانگ کیون دستشو بین موهاش برد و کمی بعد سرشو به زانوش کوبید

صدای گون هاک اومد:

"هیونگ؟...."

چانگ کیون نفسشو محکم بیرون داد:

"گون هاکا...به نظر میرسه با مین هیوک هیونگ خوابیدم..."

صدای داد گون هاک تو گوشی پیچید:

⇢ᴄʀɪᴍɪɴᴀʟ ( MX Ver)Where stories live. Discover now