چانگکیون پشت میز و وسط کی هیون و شونو نشسته بود و سوپ خماریش رو میخورد
نیم ساعت قبل کی هیون به اتاق شونو رفته بود و بعد از 15 دقیقه شونو با اخم های توهم پشت سر کی هیون از اتاق بیرون اومده بود
کی هیون بهش گفته بود چه اتفاقی افتاده
و برای همین چانگ کیون از فرط خجالت تو این 10 دقیقه ای که جفت شونو نشسته بود سرشو بالا نگرفته بود..خودشم نمیدونست چرا خجالت کشیده...به هرحال..خودش که نخواسته بود این اتفاق بیوفته..مین هیوک از مستیش سواستفاده کرده بود...
هنوز باورش نمیشد...یجورایی امید داشت این یه کابوس باشه...هرچقدر فکر میکرد نمیدونست چجوری و تا کی میتونه اینو از جوهان پنهان کنه؟
چقدر طول میکشید تا اثر کبودی ها از روی بدنش محو بشه؟...باید از گون هاک میپرسید...البته مطمئن هم نبود که گون هاک جواب رو بدونه...
دستی پشت کمرش و دست دیگه ای روی قفسه ی سینش قرار گرفت..دست های کی هیون بود که با فشار مجبورش کرد صاف بشینه:
"قوز نکن..خوب نیست"
این حرف رو با جدیت بهش گفت و دوباره مشغول خوردن صبحونش شد
قاشقش رو توی کاسه سوپش برد و قبل از اینکه به دهنش برسونتش با صدای جوهان دستش لرزید و قاشق رو توی کاسه گذاشت
سرشو به سختی بالا آورد و جواب صبح بخیر جوهان رو با لبخندی که به زور رو لب هاش نشونده بود داد
جوهان از دیدن این صحنه که چانگ کیون بین کی هیون و شونو نشسته یه ابروشو بالا داد و صندلی روبه روی چانگ کیون رو بیرون کشید
این چند وقت اخیر دائما کنار هم مینشستن
کی هیون بلند شد تا برای جوهان هم قهوه بریزه
درهمین حین صدای لئو بلند شد که طبقه ی بالا میومد...قبل از اینکه چانگ کیون بلند بشه جوهان از جا پریده بود و به سمت راه پله قدم برداشته بود
چند دقیقه ی بعد وونهو و جوهانی که لئو رو بغل کرده بود از پله ها پایین اومدن
وونهو زودتر وارد آشپرخونه شد:
"چانگ کیونا...لئو امروز عجیب شده...تا مین هیوک رو دید شروع کرد به پارس کردن"
جوهان هم وارد آشپزخونه شد:
"فکر کنم لئو مریض شده!"
با شنیدن این حرف چانگ کیون ترس و خجالتش از جوهان رو کنار گذاشت و به چشم های جوهان نگاه کرد
جوهان خودشو به اون سمت میز و به چانگ کیون رسوند:
"به شکمش دست بزن...به نظر میاد درد داره...دیشب هم بی قرار بود.."
چانگ کیون لئو رو از جوهان گرفت و بغلش کرد
دستشو به آرومی روی شکمش کشید و با صدای دردناکش مواجه شد
ESTÁS LEYENDO
⇢ᴄʀɪᴍɪɴᴀʟ ( MX Ver)
FanficMonsta x & Victon Couple : Jookyun-Joohyuk-Junhyuk-woohyuk-Woowoon-Showki ••• +آدما عروسک هایی برای ارضای هوس های تو نیستن!چرا نمیتونی اینو بفهمی؟ -من هیچ وقت آدم هارو عروسک هایی برای بازی کردنم تصور نمیکنم! این خود آدمان که دوست دارن بازیچه ی من بش...