مین هیوک به اتاقش برگشت و در رو از عصبانیت محکم کوبید..زیر لب زمزمه کرد:
"پزشک قانونی؟..شکایت؟..این دوتا دیوونن..چرا باید این مسئله رو انقدر بزرگ کنن؟..خوبه اتفاق خاصی هم نیوفتاده واسش.."
خودشو روی تختش انداخت،ساعدش رو روی چشم هاش گذاشت و شروع کرد به فکر کردن:
"لعنت بهش...فکرنمیکردم چانگ کیونی انقدر مسائل رو بزرگ کنه...شایدهم این کی هیونه که داره چنین واکنش هایی میده...به هرحال...بهتره صبرکنم ببینم قراره چه اتفاقی واسه ی رابطشون بیوفته..."
نفسش رو محکم بیرون داد
صدای زنگ گوشیش از فکر بیرون کشیدش..روی تخت نشست و دنبال گوشیش گشت..روی صندلی انداخته بودش..از جا پرید و بعد از خوندن اسم کسی که زنگ میزد جواب داد:
"بله جه هیون؟"
صدای عصبانی جه هیون تو گوشش پیچید:
"معلوم هست کجایی؟...چندبار بهت زنگ زدم!.."
مین هیوک به سمت تخت برگشت و روش نشست:
"هممم... سرگرم کارم دیگه !"
جه هیون پرسید:
"چانگ کیون؟"
مین هیوک با صدای "هممم" جواب داد
جه هیون کمی مکث کرد و بعد پرسید:
"میتونم ببینمت؟...کمی حوصلم سر رفته!"
مین هیوک سریع جواب داد:
"حتما!..همون جای همیشگی؟"
جه هیون هم تایید کرد:
"باشه..و همون ساعت همیشگی!"
مین هیوک بعد از گفتن "پس میبینمت" تماس رو قطع کرد
گوشیش رو روی تخت گذاشت و به سمت کمد لباس هاش رفت،زمزمه کرد:
"خوب موقعی زنگ زدی جه هیونا..."
**
جوهان روی زمین نشسته و سرش رو با دست هاش گرفته بود...هرچقدرفکر میکرد به نتیجه نمی رسید
چانگ کیون میگفت وقتی که با مین هیوک هیونگ به خوابگاه برگشته درحالی که مست بوده مین هیوک سعی کرده بهش تجاوز کنه و هیچی یادش نمیاد،مین هیوک هیونگ هم میگفت که چانگ کیون سعی داره از اون برای سرپوشی روی خیانتش استفاده کنه..و این درحالیه که اگه حق با چانگ کیون باشه.. پس چرا بهش نگفته بوده که این اتفاق افتاده بوده؟..این باعث میشه که حرف مین هیوک هیونگ درست تر به نظر بیاد..ولی...چانگ کیون بهش گفته بود اگه عاشقه باید بهش اطمینان داشته باشه...عشق؟...اون قدر عصبانی بود که دلش نمیخواست حتی چشمش به چانگ کیون بیوفته...عشق؟...
دست هاش رو بین موهاش برد و موهاش رو بین مشت هاش گرفت،زمزمه کرد:
"بهم دروغ میگی که خیانت نکردی؟...یا فقط بهم نگفتی که ازت سواستفاده شده؟...کدومش چانگ کیونا؟..."
DU LIEST GERADE
⇢ᴄʀɪᴍɪɴᴀʟ ( MX Ver)
FanfictionMonsta x & Victon Couple : Jookyun-Joohyuk-Junhyuk-woohyuk-Woowoon-Showki ••• +آدما عروسک هایی برای ارضای هوس های تو نیستن!چرا نمیتونی اینو بفهمی؟ -من هیچ وقت آدم هارو عروسک هایی برای بازی کردنم تصور نمیکنم! این خود آدمان که دوست دارن بازیچه ی من بش...