( ووت و کامنت یادتون نرهههه *-*❤ )
در ژانویه 2016 پیلوتاک منتشر شد و واكنش طرفدارها منو خیلی تحت تاثیر قرار داد.
دیوانه كننده بود یكی از اون روزهای دیوانه كننده كه هیچ وقت فراموش نمیكنم. من و مردمی كه باهاشون خیلی نزدیك كار میكنم در یك هتل رندوم در پاریس بودیم. ما تمام شب بیدار موندیم چون پیلوتاک ٦ صبح به وقت پاریس میومد و هیچ جور نمیشد كه ما قبلش بخوابیم.
ساعت ٦ شد و پیلوتاک منتشر شد، و ما هممون دور یه میز تو هتل نشستیم و مینوشیدیم و صحبت میكردیم و نگاه میكردیم كه اهنگ در چارت ها چه میكند. پیلوتاک همینطور در چارت ها بالا و بالاتر میرفت. نادیا میگفت 'تو ١٢ كشور اول هستی.' و بعد میگفت 'تو در بیست كشور اول هستی' و بعد 'در سی و دو كشور اول هستی' اون موقع من گرونترین شامپاینی كه میتونستم رو سفارش دادم. ما خیلی هیجان زده بودیم. همه توی بالكن بودیم و میخواستیم بطری شامپاین رو باز كنیم كه نادیا اومد و گفت 'تو در شصت و هشت كشور در دنیا اولی' این دیگه... خب، یكی ازون لحظه ها در زندگی كه نمیتونی بدون لبخند تعریفش كنی. جادویی بود. ما رفتیم بیرون و بلندگو های بزرگ خریدیم و اهنگ رو خیلی بلند پخش كردیم، هتل بهمون گفت كه صدا رو كم كنیم ولی ما اهمیتی ندادیم. اون شب پیلوتاک رو پنجاه بار پلی كردیم. *-*
یادمه اون موقع رفتم بیرون و به یكی از اعضای تیمم كه داشت روی بالكن سیگار میكشید ملحق شدم. اون فقط به من نگاه كرد و گفت 'لعنتی الان چه اتفاقی افتاد؟' هیچ كدوم از ما نمیتونستیم باورش كنیم. ازم پرسید چه حسی دارم و من حتی نمیدونستم كه چطوری توضیح بدم. اون روز متوجه شدم كه هنوز مردمی اون بیرون هستن كه بخوان به موسیقی من گوش كنند، كسانی كه هنوز به كاری كه میكردم علاقه داشتند. به سر تا سر پاریس نگاه كردیم و او به من گفت 'تو تونستی' و من گفتم 'نه ما تونستیم. همه افراد تیم باعث شدن كه همچین اتفاقی بیفته.' درست بود و حس عالی ای داشت.
من فكر نمیكنم كه حسی بهتر از اینم وجود داشته باشه، در اون لحظه اونجا ، ما میدونستیم موفقیت چه حسی داره. چیزی كه به تمام كارهای سخت ارزش میده ، میدونستم تیم من هم همچین حسی دارند. چون اونها خیلی سخت كار كردند. همچین زمان هایی... ای كاش میتونستم براتون از همه لحظات اون روز بگم. یه خاطره ی فوق العاده و شاد برای همه ماست.
اون شب ما هممون به یه كلاب شبانه در پاریس
رفتیم و چند نفر از تیمم پیش دی جی رفتن و پیلوتاک رو درخواست دادن. اونها در كالب پخشش كردن و ما هممون به شدت زیادی خوشحال بودیم و حق داشتیم. اینطوری شنیدنش در مكان عمومی برای اولین بار دیوانه كننده بود. اون روز از خیلی از مردم ممنون بودم، هیچ وقت فراموشش نمیكنم. با موفقیت سینگل به این میزان، مغزم لازم داشت این حقیقت رو كه در زندگی حرفه ایم ریسك كردم و نتیجه داد رو پردازش كنه، من دیوانه وار ممنونم برای این چیزهایی كه اتفاق افتاد ، مبالغه نمیكنم وقتی میگم خیلی حس خوشحالی دارم ، دونستن این كه مردمی دارم كه تماماً از من حمایت میكنن شگفت انگیزه، با صرف نظر از تصمیم هایی كه در شغلم گرفته ام. ( بیا بخورمت کیوتچه T-T )
من حس خیلی قوی ای دارم ، هرچند این فقط
شروعشه ، من نمیخوام الان متكی به افتخاراتم
باشم. امیدوارم مردم به حمایت من ادامه بدن ، و من هم تلاش میكنم لایق حمایتاشون باشم