من براى اولین وقتى زین توى وان دایركشن بود باهاش كار كردم. كار من این بود كه صداشون رو تنظیم كنم وقتى كه توى تور بودن، چون كه اونها خیلى سرشون شلوغ بود و اونموقع تنها زمانى بود كه میتونستند البومشون رو ضبط كنند. من یه لپ تاپ و یه میكروفون خوب داشتم، كار من این بود كه بیدارشون كنم تا اهنگ بخونند.
راجع بهش فكر كن: اونها جلوى ششصد هزار نفر اجرا میكردند و بعدش باید میرفتند هتل تا براى یه نفر –من– یه اهنگ جدید بخونند. این هیجان انگیزترین كار دنیا براى اونها نبود. بعد از یه اجراى بزرگ این طبیعى كه یه هنرمند بخواد استراحت كنه، یه نوشیدنى داشته باشه و از اون حالت فشرده كارى خارج بشه.
وقتى كه من دوباره با زین روى مایند اف ماین كار كردم، من اون رو بعنوان یك ترانه سرا دیدم. اون صادق و بى ریا بود؛ من فكر میكنم كه اون دوست داشت وقتش رو صرف این كنه و زین مطمئنا از اون ادماست كه دوست داره تا حد امكان با آدمای اطرافش اهنگ ضبط كنه. اون از اونا نیست كه همراه داشته باشه، كه خوبه چون به كارى كه داره انجام میده جادو و رمزآلود بودن اضافه میشه.
زندگى استودیویى، یه زندگى اروم و امن براى اون هست – ازش محافظت میكنه. شاید این یه اثر باقى مانده از روزهایى كه با وان دایركشن داشته هست. این بهش یه زمان هاى اروم و یه پناهگاه رو بهش میده.
از نظر انرژى، اون كامل یه زین متفاوت هست.******************************
ووت فراموش نشه کیوتا ؛)❤