این فرهنگ كلی فندومه كه از بیرون یكم غیر قابل دركه. فنفیكشن هایی وجود دارن و وقتی من هنوز توی وان دایركشن بودم ، طرفدارا بر اساس من و بقیه پسرا داستان هایی مینوشتند و منتشرشون میكردند نمیخوام دروغ بگم، اینكه یه چیزی راجب خودت به عنوان یه شخصیت از تصورات یكی دیگه بخونی یكم عصبانی كنندست. ولی باحاله كه ببینی این همه طرفدارا خودشونو اونطوری به اصطلاح خودشون با گروه در هم آمیخته میكنن ، خیلی خوبه كه فكر كنی ما داستان های زیاد و مختلف و فرصت های زیادی برای خلاقیت های بسیاری از مردم توی سراسر جهان الهام بخشیدیم. چیزاى مورد علاقه من، فن ارت هست. عاشق اینم كه میبینم مردم به چه راه های مختلفی لیریكس ها و استایل منو تفسیر میكنند ، و خیلی عالیه كه اون نظرشونو با من به اشتراک میزارن و یكمم عجیبه كه چطور یه عالمه ادم اون بیرون وجود داره كه استعداداشون رو با من و اهنگ هام انتخاب میكنن، این فروتنى اونهاست. من هیچوقت از ایده ی 'طرفدار داشتن' دست نمیكشم. وقتی من بزرگ میشدم شاهد فن گرلی عمه ها ، خواهرهام و حتی مادرم واسه ی خواننده ها و ستاره های فیلم و چیزای دیگه بودم. من هنوزم نفهمیدم چطوری بنظر میرسم وقتی چیزی هستم كه خواهر یه نفر دیگه دوست داره .الان كارهای سولوی من خیلی توجه جلب كرده ، این با وقتی كه توی بند بودم فرق داره. قطعا خیلی باحاله كه مردم وقت و انرژیشونو برای من و آهنگام بزارن. و من از همشون ممنونم و باید واسشون خیلی بیشتر جبران كنم. وقتی گروه رو ترک كردم ، امیدوار بودم فن ها هنوزم منو دنبال كنند. منم مثل اونام. چند بار بطور عمومی عصبانی شدم و بد رفتار كردم شدم. ولی اشتباهایی كه من كردم چیزایی هستن كه خیلی از فن ها هم تجربشو داشتن. من یكم پرفكت هستم :") و فنها میتونن به این ربطش بدن. خیلی از اونا خودشون توی همچین وضعیتی بودن. من همچنین دوست دارم فكر كنم كه كار خوبی انجام دادم. كار بزرگی كه كردم ملحق شدن به British Trust Asianبعنوان یك سفیر رسمی بود. این یه خیریه هستش كه كارای عالی انجام میده و این واقعا واسه ی من مهمه. من تونستم یه دسته از خاطرات وان دایركشن رو ببخشم تا واسه خیریه های مختلف پول بدست بیارم. من توی بردفورد سیتی(باشگاه فوتبال در بردفورد) واسه بچه هایی كه نمیتونن برن اونجا ، یه جای ویژه رو خریدم تا به تماشای مسابقات برن و خوش بگذرونن