" ووت نشه فراموش ؛)❤ "
'واسه من ، این همش راجب این بود كه لذت ببرم از این كه بتونم هر كاری دلم میخواد بكنم. برای اولین بار من كامل كنترل چیزایی كه دور و برم اتفاق میفتاد رو در دست داشتم.'
هنگام بهار ٢٠١٥ ،من شروع كردم با تهیه كننده شهید خان(ناتى بوى)بیرون برم و از طریق اون من با دو برادر تهیه كننده مایك و آنت هنیدز اشنا شدم .من اول با مایك اشنا شدم و خیلى سریع صمیمى شدیم. اوایل زیاد در مورد اهنگ حرفنمیزدیم، ما راجع به تمرین هاى ورزشیمون و رژیم هاى غذایى حرف میزدیم. هردوتاى مایك و آنت دیوونه فیتنیس بودند، در كنار اهنگ، اونها وقت زیادى رو براى رقابت كردن در هنر هاى رزمى تركیب مى پردازند و معموال هر روز تمرین هاى رزمى میكنند. و زمانى كه ما درمورد این صبحت كردیم، شروع به گفت و گو درمورد اهنگ كردیم.
مایك درمورد MYKL و پشت صحنه اون رو برام توضیح داد: كه اونها با مك لین، الیشا دیكسون، جى.سین و ریك راس كار كردند و من بهشون گفتم درمورد كارهاى خودمم یك سرى ایده دارم. چیزهایى كه خیلى با كارهایى كه وان دایركشن انجام دادن فرق داره و اون همون لحظه بود كه مایك منو به استادیوش دعوت كرد.'بیا و ببین ما چه كار هایى داریم انجام میدیم.' اون گفت. 'ما برات چندتا اهنگ مینوازیم...'
من خیلى درمورد این كنجكاو شدم. فكر كردم كه حداقلش چندتا ایده جدید مى گیرم. بعد از دو روز من به بالک F در استادیو ایلینگ رفتم، جایى كه اونها كار مى كردند. اونها چندتا از اهنگ هاى خودشون رو برام گذاشتند، كه مدل B&R بود چیزى كه من خوشم مى اومد.
مدتى زیادى بعد از اون نگذشت كه ما باهم شروع به ساختن اهنگ كردیم. روند اونها عالى بود.
من با متن اهنگ شروع میكردم، چیزى كه توى دفترى كه همیشه دارمش نوشته بودم و مایك روى ملودى با پیانو كار میكرد.
به محض اینكه ریتمش رو پیدا میكردیم، من و آنت به اتاقك صدا میرفتیم و توازن اون رو درست میكردیم، همه چیز سرجاى خودش بود، این خیلى اسون به نظر میرسید و از این طریق بود كه ما زمینه چندتا از لیست اهنگ هاى مایند اف ماین رو بدست اوردیم.
Drunk،She،TIO،Borderz،Pillowtalk 'به نظر مى اومد ما به یك سمت میرفتیم، من متوجه شدم 'میدونى چیه؟ با اینجور ادمایى كه دوروبر من هستن، شاید من واقعا بتونم البوم خودم رو بسازم..'
و این اغاز احساسى بود كه شاید این چیزى باشه كه من بتونم انجام بدم.
'هر آهنگی كه من تا الان نوشتم یه داستان پشتش وجود داره... 'هر آهنگی كه من تا الان نوشتم یه داستان پشتش وجود داره. همه ی تلاشی كه برای ساختن پیلوتاک انجام شد ارزششو داشت چون همون زمانی كه تموم شد دقیقا حس كردم كه توی یك مسیر درست هستم. به دست آوردن همون صدایی كه میخواستم توی آهنگ جای بدم ، عالی بود. من همچنین میتونستم راجب موضوعی آهنگ بخونم كه وقتی توی وان دایركشن بودم اجازه نداشتم حتی بهش نزدیك بشم ؛ سكس.
لیریكس های وان دایركشن تقریبا بدون زنندگی(حرفهای ركیك)بودن. همونطور كه داشتم
بعنوان یه آرتیس رشد میكردم ، من هیچ موضوعی نمیخواستم كه محدود باشه. متن آهنگ پیلوتاک غلیظ و صادقانه هست.
"یه جایی كه خیلی خالص ، كثیف و خامه / هرروز توی تخت بودن ، هرروز توی تخت هرروز توی تخت / به فاک دادن ، دعوا كردن / این بهشت ما و منطقه ی جنگی ماست."
بیاین روراست باشیم ، توی وان دایركشن من هیچوقت در نوشتن آزاد نبودم ، اجازه نداشتم تنها آهنگ بخونم و لیریكس هایی مثل این داشته باشم.وقتی من پیلوتاک رو نوشتم ، همه احساساتی كه من توی آهنگ ریخته بودم از تجربه ی واقعیم بود. این خیلی واسه من مهم بود. من میخواستم چیزایی بخونم كه بتونم احساسشون كنم ، تا صحیح باشن و احساسات خامی رو به صدای من منتقل كنن. مردم میتونن بفهمن چه آرتیستی دروغ میگه ، من متنفرم از اینكه به آهنگایی گوش میدم كه نمیتونم كسی كه اون لیریكس هارو میخونه باور كنم. در صداقت یك نیرو وجود داره. و من احساس بهتری داشتم كه صدای من قویتر شده بود چون كلماتی كه میخوندم رو باور داشتم. امیدوارم هركی به آهنگ ها گوش میده هم اینو بفهمه.
پیلوتاک فقط درمورد سكس نیست ؛ دارای الیه های بیشتریه. این راجع به بالا و پایینی های یك رابطه است ، لحظات خوب و بد. ما همه یه رابطه رو تجربه كردیم - با خانواده ، دوست ها ، عشق ها و هركس دیگه - و من دوست دارم اینطور فكر كنم كه ، هر موقع من بخشی از خودم كه زیاد دوستش نداشتم رو رها كردم ، كسایی كه باهاشون تو رابطه بودم رو هم تشویق به همین كار كردم