دلم واستون تنگ شده بود..پس گفتم به مناسبت ۱۰k شدن بوک، یه افتر استوری هات بدم خدمتتون..
هرچند خیلی حرفه ای نیستم تو اسمات نوشتن،
ولی خب مهم نیته، عه! *خنده•
•نیشخندی زد و به پسرکی که پشت به او درحال صحبت کردن با تلفن بود خیره شد..
تهیونگ که نگاه خیره ی اورا بر روی خودش احساس می کرد آب دهانش را
قورت داد- هیونگ نگران نباش، جانگ کوک اومده پیشم..صدای خنده ی جیمین از آن طرف خط بلند شد-
ایول به سرعت عمل، قشنگ استفاده کنید چون فردا عصر یونگی کارش تموم میشه و بر میگردیم...تهیونگ خواست چیز دیگری بگوید اما با احساس گرمای تن جانگ کوک، درست پشت
سرش ساکت شد و آب دهانش را قورت داد..صدای جیمین بلند شد- ته؟ چیشد؟
پسرک لبخندی استرسی رو به جانگ کوکی که با چشم های خمار شده نگاهش می کرد زد- چیـ..چیزی نشده..-آها، خب داشتم می گفتم، احتمالا فردا..
جیمین می گفت و می گفت، اما تهیونگ با احساس کردن لب های خیس پسر بزرگ تر،
آن هم درست پشت گردنش، دیگر متوجه جیمین نبود..جانگ کوک با دیدن گونه های سرخ شده ی او لبخند کمرنگی زد و در حالی که پیراهن
گشاد و سفید رنگ را از شانه ی آزاد می کرد،بوسه هایش را تا روی سر شانه ی لخت او ادامه داد که نفس در سینه ی تهیونگ حبس شد..
خواست با دستش مانع او شود، اما انگار جانگ کوک قصدش را زودتر فهمید،
چون هردو دست اورا با یک دست گرفت و اورا بیشتر به خودش چسباند..
در همان حین پیراهن اورا کاملا از تنش درآورد و باعث مور مور شدن پسرک،
بخاطر احساس سرمای اتاق شد..با شنیدن صدای شاکی جیمین به خودش آمد- نمی خوای جواب بدی؟
درحالی که سعی می کرد دست هایی که سعی در درآوردن شلوارش را داشتند نادیده بگیرد لب زد- چیو هیـ..هیونگ؟جیمین با گیجی لب زد- چی چیو؟ میگم دارو هاتو قشنگ خوردی این چند روز؟
با برهنه شدن تمام بدنش اب دهانش را قورت داد، صدای لباس های جانگ کوک را می شنید..
تند تند لب زد- آ..آره هیونگ..
-تهیونگ اونجا چخبره؟جانگ کوک خیره به چهره ی خجالت زده ی پسرکش لبخندی زد و بوسه ی دیگری بر روی گردنش گذاشت،
YOU ARE READING
Game | KOOKV
Fanfictionاگه الان بخوام ببوسمت، کی میتونه جلومو بگیره؟ [𝗖𝗼𝗺𝗽𝗹𝗲𝘁𝗲𝗱] ɢᴇɴʀᴇ: ᵃⁿᵍˢᵗ, ˢᶜʰᵒᵒˡ ˡⁱᶠᵉ, ᶠˡᵘᶠᶠ, ˢᵐᵘᵗ, ʳᵒᵐᵃⁿᶜᵉ ꜱᴜʙ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ᴺᵃᵐʲⁱⁿ, ʲᵉⁿˢᵒᵒ, ʸᵒᵒⁿᵐⁱⁿ 𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: _𝒓𝒊𝒕𝒕𝒐𝒘_ (قبل از خوندن، اولین پیام مسیج بردم رو چک کنین..)