سلام..
کاور..
پشمام..
بای..
•
•**
جنی با خنده کنارشان آمد- هی.. چخبر؟
هوسوک ابرویی بالا انداخت- چیه؟ گل از گلت شکفته..؟
جنی خنده ای ریز کرد- چیز خاصی نیست.. میاید بریم یه دوری بزنیم؟هوسوک لب برچید- اوه ببخشید، امروز واقعا نمیشه..
جنی با ناراحتی سری تکان داد و سمت تهیونگ چرخید- تو چی؟
سکوت...
سکوت..تهیونگ چیزی نگفت که جنی و هوسوک با تعجب نگاهش کردند..
جنی بازویش را لمس کرد- تهیونگ؟تهیونگ به خودش آمد و با گیجی لب زد- چیشده؟
-میگم میای بریم بیرون؟تهیونگ سری تکان داد، جنی موبایلش را دست هوسوک داد- یه عکس از منو ته ته میگیری؟
***
با بلند شدن صدای پیامک موبایلش آن را از روی میز برداشت..
(جن کوچولو: دارم با ته ته میرم بیرون، اگه قرار نیست اذیتش کنی توام میتونی باهامون بیای)
جانگ کوک نیشخندی زد..
خواهر باهوشش برایش سود زیادی داشت..ناخواسته تصویر را زوم کرد و بر روی صورت تهیونگ ثابت ماند..
نگرانی از چهره اش مشخص بود.. چرا؟
بخاطر..بخاطر اتفاقی که در آزمایشگاه افتاده بود؟
**گذشته**
-اگه الان بخوام ببوسمت کی می تونه جلومو بگیره؟
-من!تهیونگ با ترس سرش را بالا آورد و با دیدن نامجون آب دهانش را قورت داد..
نامجون با اخم لب زد- اینجا جای اینکاراست؟
تهیونگ که وضعیت را مناسب دید با ببخشیدی از اتاق خارج شد..جانگ کوک کلافه پوفی کشید- هی! داری چیکار میکنی؟
نامجون اخم کرد- خودت داری چیکار میکنی جئون جانگ کوک؟جانگ کوک با گیجی لب زد- چی میگی؟
اما نامجون تقریبا داد زد- اون پسر برای تو چیه جانگ کوک؟ همش یه بازی؟
اگه یه بازیِ پس چرا زودتر تمومش نمیکنی و انقدر کشش میدی؟نفس جانگ کوک در سینه اش حبس شد و..
تهیونگ برای او..
یک بازی بود؟نامجون سری تکان داد- اکه میخوای بکنیش فقط زودتر انجامش بده، اینجوری داری اون بچه رو به خودت وابسته میکنی..
VOUS LISEZ
Game | KOOKV
Fanfictionاگه الان بخوام ببوسمت، کی میتونه جلومو بگیره؟ [𝗖𝗼𝗺𝗽𝗹𝗲𝘁𝗲𝗱] ɢᴇɴʀᴇ: ᵃⁿᵍˢᵗ, ˢᶜʰᵒᵒˡ ˡⁱᶠᵉ, ᶠˡᵘᶠᶠ, ˢᵐᵘᵗ, ʳᵒᵐᵃⁿᶜᵉ ꜱᴜʙ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ᴺᵃᵐʲⁱⁿ, ʲᵉⁿˢᵒᵒ, ʸᵒᵒⁿᵐⁱⁿ 𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: _𝒓𝒊𝒕𝒕𝒐𝒘_ (قبل از خوندن، اولین پیام مسیج بردم رو چک کنین..)