ɴᴀᴜɢʜᴛʏ

8.5K 1.3K 325
                                    

سلام..
کاور..
پشمام..
بای..

**

جنی با خنده کنارشان آمد- هی.. چخبر؟
هوسوک ابرویی بالا انداخت- چیه؟ گل از گلت شکفته..؟
جنی خنده ای ریز کرد- چیز خاصی نیست.. میاید بریم یه دوری بزنیم؟

هوسوک لب برچید- اوه ببخشید، امروز واقعا نمیشه..
جنی با ناراحتی سری تکان داد و سمت تهیونگ چرخید- تو چی؟
سکوت...
سکوت..

تهیونگ چیزی نگفت که جنی و هوسوک با تعجب نگاهش کردند..
جنی بازویش را لمس کرد- تهیونگ؟

تهیونگ به خودش آمد و با گیجی لب زد- چیشده؟
-میگم میای بریم بیرون؟

تهیونگ سری تکان داد، جنی موبایلش را دست هوسوک داد- یه عکس از منو ته ته میگیری؟

***

با بلند شدن صدای پیامک موبایلش آن را از روی میز برداشت..
(جن کوچولو: دارم با ته ته میرم بیرون، اگه قرار نیست اذیتش کنی توام میتونی باهامون بیای)

(جن کوچولو: دارم با ته ته میرم بیرون، اگه قرار نیست اذیتش کنی توام میتونی باهامون بیای)

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou mettre en ligne une autre image.


جانگ کوک نیشخندی زد..
خواهر باهوشش برایش سود زیادی داشت..

ناخواسته تصویر را زوم کرد و بر روی صورت تهیونگ ثابت ماند..
نگرانی از چهره اش مشخص بود.. چرا؟
بخاطر..

بخاطر اتفاقی که در آزمایشگاه افتاده بود؟

**گذشته**

-اگه الان بخوام ببوسمت کی می تونه جلومو بگیره؟
-من!

تهیونگ با ترس سرش را بالا آورد و با دیدن نامجون آب دهانش را قورت داد..

نامجون با اخم لب زد- اینجا جای اینکاراست؟
تهیونگ که وضعیت را مناسب دید با ببخشیدی از اتاق خارج شد..

جانگ کوک کلافه پوفی کشید- هی! داری چیکار میکنی؟
نامجون اخم کرد- خودت داری چیکار میکنی جئون جانگ کوک؟

جانگ کوک با گیجی لب زد- چی میگی؟
اما نامجون تقریبا داد زد- اون پسر برای تو چیه جانگ کوک؟ همش یه بازی؟
اگه یه بازیِ پس چرا زودتر تمومش نمیکنی و انقدر کشش میدی؟

نفس جانگ کوک در سینه اش حبس شد و..
تهیونگ برای او..
یک بازی بود؟

نامجون سری تکان داد- اکه میخوای بکنیش فقط زودتر انجامش بده، اینجوری داری اون بچه رو به خودت وابسته میکنی..

Game | KOOKVOù les histoires vivent. Découvrez maintenant