ɪ'ᴍ ɴᴏᴛ ɢᴀʏ

9K 1.6K 149
                                    

به کاورای اینجوری خیلی علاقه پیدا کردم..
شما چطور؟ (:


آهسته وارد سالن شدند که تهیونگ لب گزید- کس دیگه ای نیست؟

جانگ کوک پوزخندی زد-
اگه بخوای می تونم لیسا رو صدا کنم تا با اون توپ مسخره جفتمونو به فنا بده..

تهیونگ لبش را به دندان گرفت تا نخندد، و موفق هم شد..
جانگ کوک با
دیدن تهیونگی که سعی در خفه کردن خنده اش داشت لبخندی زد

و با شیطنت به او نزدیک شد و درست مقابل صورتش ایستاد و خم شد و نفس گرمش را در صورت او ازاد کرد...

لرزش تن کوچک تهیونگ را حس کرد و پوزخندش عمیق تر شد..
بازی کردن با آن پسرک،
عجیب برایش شیرین و لذت بخش بود..

با دیدن گونه های سرخ شده ی تهیونگ با آنکه نمی خواست عقب کشید و لب زد-
خیلی خب، شروع کنیم؟

تهیونگ سری تکان داد و رو به روی حلقه ی بسکتبال ایستاد..
ج

انگ کوک توپ
را سمتش پرتاب کرد و تهیونگ توپ را درست وقتی داشت در صورتش فرود می‌آمد گرفت..

دماغش کمی درد گرفته بود، لب هایش را غنچه و کمی دماغش را مالید که
جانگ کوک با نگرانی سمتش آمد و لب زد- چیشد؟؟؟ خوبی؟

تهیونگ با تعجب سری تکان داد که جانگ کوک به خودش آمد..
سمت تهیونگ چرخید
و توپ دیگری از داخل قفسه ی توپ ها برداشت و لب زد-

هرکاری که می‌کنم تکرار کن...

سپس بی مکث پاهایش را حرکت داد و توپ را داخل حلقه انداخت..

تهیونگ سعی کرد حرکت جانگ کوک را درست مانند خودش اجرا کند، اما در آخرین لحظه
پایش پیچ خورد و با باسن بر روی زمین سرد سالن افتاد..

آخی گفت که جانگ کوک ناخداگاه خندید و به سمتش رفت-
تهیونگ، تمرکز کن، عجله نداریم که..

تهیونگ درحالی که لب های سرخ و خیسش را به دندان گرفته بود از روی زمین به
کمک جانگ کوک بلند شد و دستش را بر روی باسنش گذاشت..

جانگ کوک وانمود کرد دست اورا ندیده و لب زد-
جاییت درد گرفته؟ اگه آره بگو یکم ماساژش بدم..

تهیونگ با بهت خیره در چشمان سرشار از شیطنت جانگ کوک شد و آب دهانش را قورت داد-

من.. چیز.. نه..

جانگ کوک با دیدن گونه های پسر که دوباره سرخ شده بودند خندید، و آن
پسر.. زیادی خجالتی بود..

جانگ کوک پسر را بلند کرد و سری تکان داد-
به من نگاه کن و آروم هرکاری رو که کردم انجام بده، خب؟

Game | KOOKVTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang