آیگو..
این چند روز واقعا کم مونده کمرم بشکنه،
اگه دیر دیر آپ میکنم ببخشید):•
•**
با دیدن جنی که سرش را بر روی نیمکت گذاشته بود و با بند کیفش بازی می کرد لب گزید..
شاید کمی زیاده روی کرده بود.. نه؟
بی هیچ حرفی رفت و بر روی صندلی قبلی اش، درست کنار جنی نشست..
هوسوک با بهت به او خیره بود، جنی که حتی فکرش را هم نمی کرد کسی
که کنارش نشسته باشد تهیونگ است غرید-هرکی که هستی، یا پا میشی گورتو گم میکنی یا اونقدر می زنمت که این بار پول بابامم نتونه باعث شه اخراج نشم!
هوسوک ریز خندید که تهیونگ نیشخندی زد- پاشو بزن، منتظرم..
جنی با کلافگی خواست چیزی بگوید اما
با شنیدن صدای آشنای پسر با بهت سرش را بلند کرد و با دیدن او جیغی کشید- ته ته!تهیونگ را محکم به خود فشرد که هوسوک ادای عوق زدن درآورد-
ایش ایش، دختره ی لوس..جنی همانطور که با یک دستش تهیونگ را در آغوش گرفته بود با دست دیگرش کیفش را
بلند کرد و محکم در سر هوسوک کوبید و غرید- خفه شو..تهیونگ خندید و جنی را کمی از خودش دور کرد- خفه ام کردی..
جنی سریعا از او جدا شد-
تهیونگ اشتی کردی؟ باور کن من واقعا شما دوتارو دوست دارم، بخاطر جانگ کوک باهات دوست نشدم..هوسوک با نگاهی متعجب لب زد- فکر کنم سرش خورده به سنگ، چون گفت من رو هم دوست داره!
جنی چشم غره ای رفت که تهیونگ خندید، هوسوک و جنی هم پشت بندش به خنده
افتادند که جنی با چشمانی مظلوم لب زد- بخشیدیم؟تهیونگ سری تکان داد- آره ولی قول بده دیگه چیزی رو ازم پنهون نمی کنی..
جنی تند تند سری تکان داد- قول میدم ته..
هوسوک خندید- شبیه خر شِرِک شدی، چیز، گربه ی شرک..(سخن نویسنده: فکر کنم اکثرتون نگاه معروف ایشون رو میشناسید، منظور هوسوک ایشونه)
جنی اخم کرد- تو الان دقیقا.. چه زری زدی؟
YOU ARE READING
Game | KOOKV
Fanfictionاگه الان بخوام ببوسمت، کی میتونه جلومو بگیره؟ [𝗖𝗼𝗺𝗽𝗹𝗲𝘁𝗲𝗱] ɢᴇɴʀᴇ: ᵃⁿᵍˢᵗ, ˢᶜʰᵒᵒˡ ˡⁱᶠᵉ, ᶠˡᵘᶠᶠ, ˢᵐᵘᵗ, ʳᵒᵐᵃⁿᶜᵉ ꜱᴜʙ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ᴺᵃᵐʲⁱⁿ, ʲᵉⁿˢᵒᵒ, ʸᵒᵒⁿᵐⁱⁿ 𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: _𝒓𝒊𝒕𝒕𝒐𝒘_ (قبل از خوندن، اولین پیام مسیج بردم رو چک کنین..)