ᴍᴍᴍ..

8.8K 1.4K 334
                                    

خب..
بوک به ۳کا و خورده ای ویو
و ۱کا و خورده ای ووت رسیدهههه
و من از تک تکتون بی نهایت ممنونم..
امیدوارم این پارت خوش حالتون کنه(:
و به عواقب اتفاقی که بعد این پارت میوفته فکر نکنید..

قلب تهیونگ تند تر از هر زمانی می زد..
الکل خیلی وقت بود که از رگ های جانگ کوک خارج شده بود اما تهیونگ..

انگار مست کلمات پسر بزرگ تر شده بود!

آب دهانش را قورت داد و با صدایی ضعیف نالید- جانگ کوک سونبه..

جانگ کوک خودش را به پسرک نزدیک تر کرد و زیر گوشش نجوا کرد-
آرومم کن ته..

تهیونگ با گیجی خواست چیزی بگوید اما با احساس گرمی دستان بزرگ جانگ کوک پشت
کمرش با شدت به سمت او کشیده شد و لحظه ای بعد..

لب های گرمشان بی هیچ فاصله ای یکدیگر را لمس کردند..

جانگ کوک دستش را نوازش وار بر روی کمر باریک پسرک حرکت داد و اورا بیشتر به خود فشرد..

طعم شیرین لب هایش..
چیزی نبود که جانگ کوک به راحتی از آن بگذرد!

پس گاز ریزی از لب پایینی پسرک کشید و با شنیدن صدای ریز ناله ی پسرک
که در دهانش خفه می شد نفسش حبس شد..

کیم تهیونگ..
قصد دیوانه کردنش را داشت؟

تهیونگ آب دهانش را قورت داد که با حس مکیده شدن لبش چشمانش را بست
و قطره اشکی ناخواسته بر روی گونه اش سرازیر شد..

جنگ میان احساس و منطقش هر لحظه شدید تر می شد و..
باید پسر را پس می زد؟
اما اگر او را پس می زد.. چطور قلب عاشقش را ساکت می کرد؟

با دوباره مکیده شدن لبش توسط لب های گرم پسر بزرگ تر به خودش آمد و
با زوری که نمی دانست از کجا آمده بود اورا به عقب هول داد..

هر دو نفس نفس می زدند..
جانگ کوک با سینه ای که حال با بی تابی بالا و پایین می شد خیره به بدن لرزان پسرک بود..

تهیونگ لب پایینی اش را به دندان گرفت و با صدای خفه و پر بغضش لب زد-

من برای تو چیم جانگ کوک سونبه؟

سکوت..
سکوت...
نفس در سینه ی جانگ کوک حبس شد..

او فقط برای تمام کردن آن شرطبندی مسخره اش با جین به خانه ی تهیونگ آمده بود اما حال..

برای چه دوست داشت پسرک را در آغوش بگیرد؟

بوسه بر روی جای جای تنش بزند و تا جایی که می تواند مراقبش باشد؟
برای چه دلش می خواست دست های کوچک او را همیشه میان دست هاش احساس کند؟

Game | KOOKVTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang