Game | KOOKV

ʏᴏᴜʀ ʟɪᴘꜱ

شروع کنیم
دوستتون دارم
•
•

جانگ کوک با چشمانی گرد شده به پسرک مقابلش خیره بود..
تهیونگ با احساس
کردن نگاه داغ و آتشین جانگ کوک بر روی خودش لب پایین اش را به دندان گرفت..

جانگ کوک با دیدن گونه های سرخ پسرک ناخداگاه لبخندی زد و..
آن پسر خیلی پاک بود..
خیلی پاک..

ناخداگاه انگشتش را بر روی گونه های سرخ شده ی تهیونگ کشید که تهیونگ یکه خورده خودش را عقب کشید..

قلب هایشان بی قراری می کردند و تند تر از هرزمان دیگری می تپیدند..

تهیونگ چیزی نگفت اما نگاه جانگ کوک از روی چشمان بسته و بینی کوچک
تهیونگ، سر خورد و بر روی لب های پسر ثابت ماند..

آب دهانش را قورت داد و سرخی لب های پسر.. داشت دیوانه اش می کرد!

کاملا غیر ارادی انگشتش را بر روی لب پایینی تهیونگ کشید و پچ زد-لب هات..

تهیونگ با احساس کردن انگشت گرم جانگ کوک بر روی لب هایش لرز کوچکی کرد
که باعث شکل گرفتن لبخندی ملیح بر روی لب جانگ کوک شد..

و آن پسر.. برای چه آنقدر خواستنی بود؟

زمانی به خودش آمد که تهیونگ با چشمانی که از استرس دودو می زدند به او خیره بود..

جانگ کوک لعنتی ای به خودش گفت و لب تهیونگ را از میان دندان هایش بیرون کشید و لب زد-
خرابشون نکن.. (لب هاشو)

تهیونگ با تته پته لب زد- چ..چی؟
جانگ کوک آب دهانش را قورت داد و از جایش بلند شد- من میرم.. تا شب اینجا استراحت کن، شب خودم می برمت..

تهیونگ سری تکان داد و جانگ کوک بی معطلی از اتاق خارج شد..
اما کاش نمی رفت!

***
کلافه لب زد- اون.. خیلی بچه ست..
جین بی خیال ابرویی بالا انداخت- که چی؟ میخوای عقب بکشی؟

جانگ کوک چیزی نگفت که جین پوزخندی زد-
چیشده؟ در توانت نیست؟
قهقهه ای زد و ادامه داد- فکر میکردم هیشکی نیست که به تو نه بگه کوک!

جانگ کوک با حرص دندان قروچه ای کرد-
میدونی چیه؟ کاری میکنم ببینی چجوری به پام می افته!

جین بیخیال سوار موتورش شد- خواهیم دید..

و بی مکث گاز داد و رفت..
جانگ کوک عصبی پوفی کشید و پایش را به سطل آشغال کنارش کوبید..

نمی خواست این بازی را ادامه دهد اما از طرفی..
کیم تهیونگ برایش جذاب بود..

با یادآوری تهیونگ نیم نگاهی به بسته یخ آب شده انداخت و لبخند کمرنگی زد..
پسرک.. واقعا مهربان بود..

با تاریک تر شدن آسمان ابرویی بالا انداخت،
مدرسه خالی از هر آدمی شده بود..
باید پسرک را می برد..