ᴛᴏᴜᴄʜ ᴡɪᴛʜ ʟɪᴘꜱ

8.8K 1.6K 315
                                    


سلام(:
حرفی ندارم و اصلا ایده هم ندارم که چی بنویسم..
(البته برای پایان این پارت میدونم کجا تموم کنم که قشنگ روانی بشین هاهاها)


نگاه بهت زده ی همه بر روی رگ پیشانی پسر که از خشم بیرون زده بود خیره ماند و تهیونگ
تنها بهت لب زد- ج..جانگ ک..کوک سونبه!

جانگ کوک نیم نگاهی به تهیونگ انداخت و دست لیسا را با شدت به عقب پرتاب کرد..

لیسا آخی گفت و با غمگینی ساختگی لب زد- جانگ کوکی چرا..
اما صدای فریاد جنی بلند شد

و سمت لیسا یورش برد- پدرت  و درمیارم زبالهههه! رو تهیونگ دست بلند میکنیییی؟؟

هوسوک با بهت جنی را گرفت- یاخدا یکی اینو بگیرههه، کمککک!!

چند نفر رفتند و جنی را گرفتند اما جنی همچنان داد میزد- ببین بیچاره ات میکنم!!
همون دستتو و قطع میکنم فهمیدیییی؟؟

تهیونگ با بهت سمت جنی رفت و دستش را گرفت-
من خو..خوبم.. چرا انقدر اعصبانی ای؟

جنی تهیونگ را بغل کرد که همان لحظه صدای عصبی مدیر‌ از ناکجا اباد/:  بلند شد- خانم جئون جنی، تشریف بیار دفتر!

***

درب دفتر باز شد و جنی از آن بیرون آمد..
هوسوک و تهیونگ سمتش یورش بردند..

-چیشد جنی؟
جنی لبخندی زد- سه روز اخراج موقت..

تهیونگ لب گزید- تقصیر من بود.. ببخشید..
جنی اخم کرد- می‌زنمتا! تقصیر تو نیست تهیونگ، من نتونستم خودمو کنترل کنم..

جی هوپ خندید- ولی خودمونیما هار شده بو..
جنی موهای جی هوپ را گرفت- می خوای برای توام هار شممم؟؟

جی هوپ اخم کرد و متقابلا موهای
جنی را کشید که صدای جیغ دخترک بلند شد- ول کنننن
-اول تو
-باشه باهم، ۱،۲،۳..

هیچکدام ول نکرده بودند، تهیونگ خندید و جی هوپ نیشخندی زد- میدونستم ول نمیکنی!

***

لبش را به دندان گرفت- جانگ کوک سونبه..

جانگ کوک با دیدن تهیونگ توجهی به نگاه خبیث جین نکرد و فورا به سمتش رفت- چیشده ته؟

قلب تهیونگ لرزید- او..اومدم ت..تشکر کنم..

جانگ کوک ابرویی بالا انداخت- چرا؟
-بخاطر.. لالیسا خب..
جانگ کوک لبخندی زد و دستی بر روی موهای تهیونگ کشید- می‌دونم.. قابلتو نداشت..

چشمکی زد که قلب تهیونگ بیشتر تپید و گونه هایش سرخ شدند..

حال قلب جانگ کوک هم مانند
پرنده  ی کوچکی تند تند می زد و برای چه پسرک مقابلش آنقدر شیرین بود؟

Game | KOOKVTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon