the devil

chapter 11

سلام گایز ببخشید دیر آپ کردم...دو روز نبودم ولی الان اینم قسمت جدید :)))

درو باز کردم و بلافاصله یکی افتاد روم و من با کلی تلاش خودمو سرپا نگه داشتم و سعی کردم روی شیشه خورده های که رو زمین افتاده بود نیفتم.

صدای کلفتی رو از  تو تاریکی تشخیص دادم

-هی! بهت گفتم بیا اینجا عزیزم..

شکه شده بودم و وقتی صورت اون دخترو دیدم تازه فهمیدم قضیه از چه قراره. اون دختر که تاپش پاره شده بود افتاد رو پام و التماسم کرد که بزارم بیاد تو

-وای خانم ازت خواهش میکنم بزار بیام تو وگرنه جرمی منو میکشه!

داشت هق هق میزد و من واقعا دلم واسش سوخت وقتی که اون مرد که ظاهرا اسمش جرمی بود بهش لگد زد و شیشه ی مش/روبی که تو دستش بود رو روی اون دختر انداخت و شیشه شکست و بدن اون دختر خونی شد.

سریع دست اون دخترو کشیدم ولی سنگین تر از اونی بود که فکرشو میکردم و اگه خودش کمکم نمیکرد نمیتونستم بکشمش داخل.

جرمی-هی دستتو به دوست/دختر من نزن وگرنه ج/رت میدم جن/ده این یه مسئله ی خونوادگیه :/

wtf؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اون الان دقیقا با کی بود؟؟

اون حق نداره به من اینو بگه وقتی الان چند دقیقه هم نیست که دیدمش.

من-اگه اون واقعا دوست/دخترت بود الان اینجا با این حال از من التماس نمیکرد که از دست تو نجاتش بدم عو/ضی

شیشه ی ود/کا رو که تو دستش بود از دستش کشیدم و تو سرش خورد کردم.

-لکسی همی الان باهام بیا وگرنه هردوتونو جوری می/کنم که نفهمین از کجا کردم تو!!! :/ :/ :/

اون دختر که ظاهرا اسمش لکسی بود از جاش بلند شد و در حالی که دست راستشو به بازوی چپش که خونی بود میکشید کنار من وایستاد.

اون شروع به هق هق کرد و در همون حال گفت

-تورو خدا بزار بیام تو. ازت خواهش میکنم. اگه پیشش بمونم اون منو میکشه.تورو خدا التماست میکنم

-تو برو تو من الان میام

بهش گفتم و اون بدون اینکه صبر کنه دوید و از در گذشت.

جرمی-به اون هر/زه ی عوضی بگو بیاد بیرون اگه نمیخواین هردوتونو ب فاک بدم

-من نمیگم و تو هم حق نداری از این به بعد بهش دست بزنی حالا هم گورتو از اینجا گم کن قبل اینکه به نگهبانای هتل زنگ بزنم

اصلا اون چجوری اومده اینجا؟

من برگشتم تا برم داخل ولی اون به سمتم حمله کرد و میخواست بزنتم کنار ولی من یه شیشه خالی دیگه از رو زمین برداشتم و زدم به اون جای حساسش و اون چون مس/ت بود حرکاتش کند بود و نتونست کاری کنه و افتاد رو زمین.