با خوندن جمله ی های آخر گرمی اشک هامو رو پوستم که همنوز به خاطر بارون خیس بود احساس میکردم.
من آیندمو به خاطر اون تباه کردم.حالا اون چطوری میتونه اینقدر ساده بگه همه چی تمومه؟ من باید ببینمش. باید ازش یه توضیح درست و حسابی بخوام. باید بفهمه که من چه چیزی رو به خاطرش از دست دادم و باید متوجه بشه که من به این سادگیا نمیتونم ازش بگذرم حتی اگه دوستم نداشته باشه.
باتری گوشیم کاملا تموم شد و گوشیم خاموش شد. بهش اهمیت ندادم. من الان فقط باید ببینمش و هیچ چیز دیگه ای اهمیت نداره برام.
کیفمو برداشتم و سر خیابون وایستادم. با اینکه میدونستم این موقع شب هیچ تاکسی کار نمیکنه ولی بی هدف وایستاده بودم...
بعد چند دقیقه فهمیدم که اینکار بی فایده است و من باید تا فردا صبر میکردم.
شدت بارون کم شده بود و من تازه متوجه این شدم. دوباره برگشتم تو آلاچیق و کیفمو گذاشتم زیر سرم و خیلی سریع تر از اونی که فکرشو میکردم خوابم برد....
احساس کردم که نور چشمم رو اذیت میکنه. بلند شدم و وقتی به اطرافم نگاه کردم تمام اتفاقات دیشب توی ذهنم پلی بک شد.
تو دلم احساس ضعف و درد میکردم ولی اهمیتی ندادم.
وسایلم رو جمع کردم و با یه تاکسی به خونه رفتم. ساعت تازه 6 شده بود. آروم کلیدم رو تو قفل چرخوندم و در خونه با یه صدای تق کوچیک بازشد. خیلی بی سرو صدا درو بستم و از پله ها بالا رفتم.
این اولین بار بود که کسی مچم رو نگرفته بود. قطعا خدا دلش برام سوخته بعد اینهمه بد بختی که منو توش دچار کرده بود!
سریع گوشیم رو تو شارژ گذاشتم و چند تا میسکال از هری رو دیدم و یه دونه هم از لیام. لباسای نم دارمو عوض کردم و یه تاپ سفید و شلوار لی و یه سوییشرت خاکستری کلاه دار رو تاپم پوشیدم ولی زیپ سوییشرتمو نبستم.
پیرهنم رو انداختم تو سبد لباسایی که قرار بود شسته بشن و بعد اینکه کیفمم روی تختم خالی کردم اون رو هم انداختم تو حموم چون دیشب حسابی گلی و کثیف شده بود.
رفتم رو تخت نشستم و زانوهامو بغل کردم که چشمم به اون کارت افتاد. من هنوز تصمیم نگرفتم که میخوام با اون چیکار کنم ولی قطعا اگه هری نخواد دیگه باهام باشه تنها راهی که میتونم بهش پناه ببرم اونه پس فکر کنم لازمش داشته باشم.
YOU ARE READING
the devil
Fanfictionوقتی تیفانی با یه پسر خوش قیافه و خوب به اسم هری ملاقات میکنه برای اولین بار عاشق میشه و فکر میکنه باید تا تموم عمرش با هری باشه اما گاهی وقتا سرنوشت بر خلاف میل افراد رغم میخوره...