[ Part16 ]

2.2K 298 177
                                    

Jungkook

با حیرت به شخص رو به روم زل زدم!

باورم نمیشه! این تهیونگه که جلوی چشمای من ایستاده؟

اما اون مرده بود! خودم دیدم!

با دراز شدن دستش جلوم با تردید دستشو بین دستام فشردم:

+ سلام جناب جئون پارک تهیون هستم.

نه! این تهیونگ من نیست!

لبخند دلربایی زد که لرزش خفیفی درونم ایجاد شد:

- امم .. سلام تهیون شی از دیدنتون خوشبختم.

به سرعت دستم رو عقب کشیدم:

- خوش اومدین.

موهاش البالوییش رو از صورتش کنار زد:

+ تشکر،خونه زیبایی دارید.

با یاد آوری گذشته توی دلم گفتم:
اشتباه نکن پسر! این خونه با تمام زیبایی هاش داره کمال نحس بودنش رو نشون میده.
به زحمت فکرم رو از گذشته جدا کردم.

دستمو پشت کمر تهیون و جیهون گذاشتم:

- این دوتا پسر هم عشق های منن جیهون و تهیون.

لبخند کوچیکی زد و جلوی بچه ها خم شد:

+ خوشبختم از دیدنتون مرد های آینده.
من کی..پارک تهیونم پرستار جدیدتون.

× واای خیلی باحاله شما خیلی شبیه به قاب عکس بزرگی هستین ک بابام تو اتاقش داره!

با شنیدن حرف تهیون بدنم یخ زد!
اونا از کجا دیدنش؟ من که پرده کشیده بودم روش

با حس نگاه متعجب پارک روی خودم لبخند دسترسی زدم:

- خ..خب راستش فکر کنم شما همزاد همین.
اون یکی از بهترین دوستام بود که..

× مرد! تو یه حادثه و خب جسدش نابود شد یعنی اینکه گم شد کسی نمیدونه کجاست بابا همیشه وقتی میره تو اون اتاق کلی گریه میکنه و ازش معذرت خو..

به سرعت حرف جیهون رو قطع کردم:

- خب بگذریییم دیگه . زشته که مهمون رو جلوی در نگه داریم.

و پشت بند حرفم چشم غره ای نثاز اون دوتا فضول کردم.

+ چقدر جالب..یعنی واقعا شبیه به منه؟! میشه ببینمش؟
برام جالبه که یه نفر که درواقع خوده منه رو ببینم.

لحنش سرشار از خباثت بود ولی چهره‌اش چیز دیگه ای میگفت:

× اره خیییلی باحاله بیا نشونت بدم هیونگی.این اتاق همیشه درش بازه .

اگه لبخند روی لبم رو نادیده بگیرین تمام حالت های صورتم عصبانیتم رو نشون میدن‌..

شاید به همین خاطر بود که پارک بلافاصله مخالفت کرد.
اه گفتم پارک..چقدر شبیه به فامیل اون دوست فضول و کوتوله تهیونگ میمونه.

TREASON  [KOOKV]Where stories live. Discover now