Namjoon
همون شببا دیدنش قلبم توی سینه شروع به بی قراری کرد
با امروز ۴ روز تمامه که از هم دور بودیم.
دیگه نمیتونستم تحمل کنم..
بدون هیچ مقدمه ای به آغوش کشیدم
سفت و محکمعطر تنش با اینکه با الکل و فضای بیمارستان قاطی شده بود ولی هنوزم دوست داشتنی بود..
"آخ..نام تویی..!؟"
خوشحال از شنیدن صداش زیر گوشش زمزمه کردم
- جان نام؟ دردت بخوره توی قلبم اره خودمم خوبی؟
"ن-نام.. ب-بلاخره اومدی؟!"
با شنیدن صدای پر بغضش ازش جدا شدم و
دستاشو گرفتم:- معلومه که اومدم قلبم.نکنه انتظار داشتی توی خونه بشینم و پا روی پا بزارم؟
صداش بخاطر بغض دورگه شده بود:
" م-میترسیدم بخای ترکم کنی"
اخمی روی صورتم نقش بست:
- تو که کلا عادتت همینه چیز جدیدی نیست..
فکر میکنی همه میخوان ترکت کن..خوبی الان؟دستاشو دور گردنم حلقه کرد:
" اوهوم خوبم..فقط سرم کمی درد میکنه تو چطور؟"
با شیطنت بوسه ای روی لباش کاشتم که سرخ شد:
- تا قبل از گرفتن این بوسه حسابی گرفته بودم ولی الان حسابی فول شارژ شدم..
"یااا نامجون!"
به خودم نزدیک ترش کردم :
- شماهم خجالت کشیدن بلد بودی و من نمیدونستم؟
با این حرفم به خودم نزدیک ترش کردم
و زیر گوشش زمزمه کردم:- میدونی اولیا حضرت چند ماهه به همسرت نرسیدی؟
چهره اش هر لحظه سرخ تر از قبل میشد جوری که
دلم میخواست همونجا کارش رو بسازم:" برو عقب نفسات میخوره به گردنم قلقلکم میاد"
از سر لجش هی ببشتر میرفتم تو یقه اش:
- میخوای برات بشمرم اره!؟ با این ماه..پنج ماهه تمامه که باهم سک..
' اهم اهم.. آقای کیم؟ '
با شنیدن صدای سرفه دکتر به سرعت نور
از جین جدا شدم و با پرویی گفتم :- جانم چیزی شده؟
قشنگ مشخص بود که داره جلوی خنده اش رو میگیره!
' نه فقط خواستم بگم حالشون خوبه و مرخصن برای تسویه حساب به راهروی سمت راست مراجعه کنید و.. '
به اینجای حرفش که رسید مکث کوچیکی کرد:
' عذرت میخوام که بدون در زدن وارد شدم با اجازه '
KAMU SEDANG MEMBACA
TREASON [KOOKV]
Fiksi Penggemarکافی بود به من دروغ نگی و واقعیتو ازم پنهون نکنی. کافی بود بهم بگی که واقعا دوستم نداری، کافی بود با من رو راست باشی. کافی بود زمانی که علاقهای بهم نداشتی الکی بهم محبت نمیکردی و منو انقدر دلبستهیِ خودت نمیکردی. کافی بود بجای این که الکی به من بگ...