❈ 𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 2❈

183 50 117
                                    

سلام سلااام

شبتون بخیر کاپ کیکا🍨

قبل از اینکه بخونید لطفا بوک رو توی ریدینگ لیست هاتون ادد کنید و ووت و کامنت هم فراموش نکنید چون خیلی بهم انگیزه میده ..

بودک رو بقیه دوستاتون هم معرفی کنید تا از این فف بی نصیب نمونن 😎👌🏻

خب خب .. بریم که داشته باشیم 😈😈😈

.

.

.

.

.

تا خواستم حرفی بزنم وحشیانه لب ھاشو روی لب ھام گذاشت و شروع کرد به بوسیدنم

با چشم ھای گرد شده به هری عصبانی که چشم ھاشو بسته بود نگاه کردم

هی هی هیییی .. اون به چه حقی منو بوسید؟

با مشت به سینه اش کوبیدم که جری تر شد .. مچ دستامو محکم گرفت وبا ولع بیشتری لب ھام و به بازی گرفت

کم کم داشتم به وسیله ی لب ھای داغش جون میدادم که صدای پایی که ھر لحظه نزدیک تر میشد متوقفش کرد

بلافاصله ازش فاصله گرفتم ... ھر دو با نفس نفس به ھم خیره شده بودیم که در کلاس باز شد و لارا یکی از دخترای آویزون و رو مخ اومد تو.

با دیدن من و هری با شک نگاھمون کرد و گفت

لارا : استاد باھاتون کار داشتم رفتم دفتر اساتید نبودید

هری با اخم جواب داد

هری : سر کلاس ھر سوالی دارید بپرسید من الان کار دارم باید برم.

رسما دختره رو قهوه ای کرد و از کلاس زد بیرون

لارا با حرص به من نگاه کرد و گفت

لارا : ھمین اول کاری چشمت گیر کرد به استاد؟ لقمه گنده تر از دھنت بر نداشتی؟

مثل مگس پسش زدم و گفتم

نایل : برو کنار بزار باد بیاد بابا

بعد ھم بدون اینکه آدم حسابش کنم از کلاس زدم بیرون

خداروشکر کلاس آخرمون بود داشتم تند تند می رفتم که شان جلوی راھمو گرفت

خوش تیپ ترین پسر کلاس که از شانس خوبم عاشق من شده بود و برای ھمین امثال لارا یا بقیه دخترا با من لج افتادن .. مخصوصا اینکه بعضیا میدونستن گرایشم چیه .

اما مطمئنم با اومدن هری ھمین اول کاری ھمه شانو فراموش کردن

با نگاه عاشقش بهم خیره شد و گفت

شان : چه خبر نایلر؟

مثل لات ھا جواب دادم

نایل : چه خبری میخواستی باشه؟ گشنمه اگه اجازه بدی میخوام برم خونه به درد دل این شکم بی صاحاب برسم

Different love Story |n.s| MPRGWhere stories live. Discover now