سلااااام 😃🤚🏻
شبتون بخیرررر .. ببخشید اگه دیر اپ کردم 😓
ولی بلاخره اومدم با یه پارت دیگه از این بوک پر ماجرا ... 🤭
لطفا قبل از خوندن ووت رو بدید بعد با خیال راحت بشینید بخونید .. تنکیوووو 😚 منتظر کامنت هاتون هستم موچ موچیا 🤗
بریم که داشته باشیم ...😈😈😈
.
.
.
.
.
سر کلاس با استرس داشتم گوشه ی ناخنم و میجویدم ، آخرین کلاسم با هری بود و من از صبح مثل مرغ پر کنده بال بال میزدم تا بفهمم شرط هری چیه
لویی یکی زد پس کلم و با لحن لاتی گفت
لویی : چته؟ از صبح شیش میزنی؟
چشم غره ای به سمتش رفتم و گفتم
نایل : گاله رو چفت کن... اعصاب ندارم میزنم دک و پزت بیاد پایین
لویی بیشین بینیم بابا ای حواله ام کرد و ساکت شد
به در کلاس خیره بودم که بالاخره هری وارد شد
چنان با اخم و جذبه اومد که ھمه به احترامش بلند شدنآنالیزگر به سر تا پاش نگاه کردم... ھیکل ورزشکاریش ھر دختری و برای داشتنش تحریک میکرد
یاد قدیما میوفتادم ، دبیرستانی بودم و هری دانشجو ... یاد حرف ھای عاشقانه اش افتادم...
یعنی میشه دوباره مثل قبلا دوستم داشته باشه ؟
هه غیر ممکنه نایل .. چی فکر کردی پیش خودت .. تو اونو ول کردی
شروع به درس دادن کرد و حتی نیم نگاھی ھم به من ننداخت ... ھیچی از حرف ھاش نمی فهمیدم فقط مثل دیوونه ھا بهش خیره بودم
بالاخره کلاس تموم شد اما برعکس ھمیشه که ھمه زود کلاس و خالی میکردن اندفعه ھمه ی دخترای چسب دانشگاه دور هری رو پر کردن
حتی لویی که دوستمه فوری کتابشو برداشت و رفت سر میز هری
از حرص داشتم منفجر میشدم وقتی انقدر با تک تکشون میخندید و منو نادیده می گرفت ...
دوست داشتم برم و به ھمشون بگم استادتون یه زمانی عاشق من بود
با خشم بلند شدم و از در کلاس زدم بیرون و زیر لب ھر چی فوش بلد بودم به هری و اون دخترای عوضی دادم
داشتم میرفتم که باز شان سر راھمو گرفت ، خواستم راھمو کج کنم که دیدم هری ھم از کلاس در اومد
برای تلافی کارش رو به شان لبخند پهنی زدم و گفتم
نایل : جانمممم؟
YOU ARE READING
Different love Story |n.s| MPRG
Fanfiction+ لوعه یه جوری سرشو گرم کن نیاد این ور * دیگه دیره چون داره میاد | داستان دو پسر عاشق پیشه و لجباز که سرنوشت دوباره بهم میرسونشون .. اما این بار با گذشته خیلی فرق داره ... خیلی چیزا توی زندگیشون تغییر کرده ...| Story by me : Moby ❌ Boy x Boy ❌ Ro...