سلام سلاممم 😃✋🏻
اومدم با پارت جدید 🤩
مرصی که شرطا رو رسوندید و حمایت کردید🥺💛
لطفا بوک رو توی ریدینگ لیستتون ادد کنید و به بقیه هم معرفیش کنید تا شرطا زودتر برسن
ووت و کامنت فراموش نشه
بریم که داشته باشیم 😈😈😈
.
.
.
.
.
صبح با احساس حصاری که دورمه از خواب بیدار شدم .
هر چه قدر سعی میکردم نمیتونستم دست و پامو تکون بدم.
به سختی لای پلکمو باز کردم و اولین چیزی که دیدم سینه ی برنزه و پهن هری با تتویه پروانه و پرستوهاش بود .
هیچ وقت عادت نداشتم نزدیک کسی بخوابم چون نفسم می گرفت .
دستم و بالا بردم و خواستم پسش بزنم که محکمتر بغلم کرد .
رسما بین هیکل ورزیدش گم شده بودم .
یادمه قدیم ها هم خوابش خیلی سنگین بود… با شیطنت به صورتش نگاه کردم . سرمو بالا بردم و چنان محکم لپش رو گاز گرفتم که با داد از خواب بلند شد .
تازه تونستم یه نفس راحت بکشم . خمار از خواب و با عصبانیت نگاهم کرد که ابرو بالا انداختم.
بدون اینکه بهم رحم کنه به سمتم یورش آورد و شروع به قلقلک دادنم کرد . میدوست من چقدر قلقلکی ام .
جیغ بنفشی کشیدم و اون با لذت بیشتری قلقلکم داد .
انقدر خندیدم و التماس کردم که نفسم در نمیومد…
بالاخره هری هم خسته شد و خودش رو کنارم پرت کرد.
بی رمق ولو شده بودم که سنگینی نگاهش رو احساس کردم .
برگشتم و دیدم به گردن و شونه هام که حالا یقه ام حسابی کنار رفته بود خیره شده.
لبمو گاز گرفتم … دستمو بالا بردم تا یقه ام و صاف کنم که دستش رو روی دستم گذاشت
نگاهش خمار بهم دوخته شده بود… این بار منم میخواستم چون این بار نگاه هری فرق میکرد .
سرش رو آروم آروم جلو آورد و با عطش لب هامو بوسید .
دستمو دور گردنش حلقه کردم که حریص شد به موهام چنگ زد و خودش و بیشتر از قبل بهم فشار داد.
با نفس نفس ازش جدا شدم با صدای خش داری گفت :
_قبلا برای چشیدن طعم این لب ها جون میکندم اما خودم و کنترل میکردم . الان دیگه مال منی نی مال من ..
با شنیدن دوباره اسم مستعارم از زبونش لبخند زدم و تا خواستم حرف بزنم زنگ پی در پی خونه ی هری مانع شد .
YOU ARE READING
Different love Story |n.s| MPRG
Fanfiction+ لوعه یه جوری سرشو گرم کن نیاد این ور * دیگه دیره چون داره میاد | داستان دو پسر عاشق پیشه و لجباز که سرنوشت دوباره بهم میرسونشون .. اما این بار با گذشته خیلی فرق داره ... خیلی چیزا توی زندگیشون تغییر کرده ...| Story by me : Moby ❌ Boy x Boy ❌ Ro...