سلام سلااام 😃✋🏻
یه نفر اینجا از غارش اومده بیرون 😂 چطورررین بچه هاا .. میصتون بودممم
ردیف شید همه تونو ماچ مالی کنم😂😚
خب خب بریم واسه پارت جدید هرچند پارت قبل به شرط نرسیده بود :))).
.
.
.
.
هاج و واج به برگه ی جلوم نگاه میکردم . این هری مارموز انقدر سوال های سخت آورده بود که یه دونه اشم بلد نبودم .
لبخند محو گوشه ی لبش یعنی کاملا فهمیده دردم چیه . چشم غره ای به سمتش رفتم و اشاره کردم که بیاد اما با بدجنسی روشو اون طرف کرد .
سرک کشیدم تا ببینم لویی نوشته یا نه … کثافت تند تند داشت جواب میداد .
بیشتر سرمو بردم جلو که صدای جدی هری از جا پروندم :
_آقای هوران مشکلی هست ؟
نگاه همه به سمت من برگشت . با پرویی گفتم :
+ بله هست . من درس نخوندم . هیچی هم از این سوالا هم نمیفهمم
هری از این زبون درازیم داشت خنده اش میگرفت اما با اخم و جدی گفت :
_چرا درس نخوندین؟
با شیطنت گفتم :
+ عروسی بودم جای شما خالی .
لبخندشو جمع کرد و نمی دونست باید چی بگه برای همین اخم کرد و گفت :
_کافیه همه به امتحانشون برسن.
دوباره همه روی برگه افتادن فقط منه بدبخت بودم که اون آخر تک و تنها به برگه ام نگاه میکردم .ده دقیقه بعد هری در حالی که داشت همه رو چک میکرد به سمت من اومد .
من آخرین صندلی بودم و کسی جز من ردیف آخر ننشسته بود .
خودش و خم کرد به طرفم و به برگه ی خالیم نگاه کرد.
کنار گوشم آروم زمزمه کرد :
_می بینم که خوشگلم حسابی گیر کرده .
دلخور بدون اینکه جوابشو بدم سکوت کردم . نگاهی به کل کلاس انداخت و ناگهانی خم شد و گونمو بوسید .
چشم هام گشاد شد آخه توی کلاس ؟؟
تا خواستم حرف بزنم گفت :
_خستگیم در اومد .
چشم غره ای بهش رفتم و دوباره به برگه ام نگاه کردم ، آروم کنار گوشم گفت :
_اگه قول بدی امشب هم مثل دیشب بیای و مثل فرشته ها تو بغلم بخوابی منم نمره اتو یه کم دستکاری میکنم باشه؟
چشم هام برق زد اما گفتم :
+نمیشه !
سر تکون داد و گفت :
YOU ARE READING
Different love Story |n.s| MPRG
Fanfiction+ لوعه یه جوری سرشو گرم کن نیاد این ور * دیگه دیره چون داره میاد | داستان دو پسر عاشق پیشه و لجباز که سرنوشت دوباره بهم میرسونشون .. اما این بار با گذشته خیلی فرق داره ... خیلی چیزا توی زندگیشون تغییر کرده ...| Story by me : Moby ❌ Boy x Boy ❌ Ro...