سلام سلاااام 😃🤚🏻
اومدم با یه پارت دیگه
مرصی که ووت میدین و حمایت میکنید ♡♡
لطفا همینجوری ادامه بدید تا داستانا رو زودتر آپ کنمبوک رو توی ریدینگ لیست هاتون ادد کنید و به بقیه هم معرفی کنید تا توی شرط ها کمکتون کنن
بوس پس کله همه تون . ووت و کامنت هم فراموش نشه دیگه
بریم که داشته باشیم😈😈😈
.
.
.
.
.
لای پلک هامو به سختی باز کردم… از سردرد حس میکردم سرم رو به انفجاره .
تنها چیزی که یادم میومد اینکه امروز شنبه و با هری کلاس دارم .
سرم و که چرخوندم چشمم به یه اتاق نا آشنا افتاد. مثل برق پریدم و با دیدن سر و وضع خودم جیغ بنفشی کشیدم ، جوری که حس میکردم گلوم زخم شده
با صدای جیغم کسی وارد اتاق شد که دنیا دور سرم چرخید .
شان !
من خونه ی شان چیکار میکردم؟؟؟ لخت در حالی که یه ملافه دورمه توی خونه ی شان چیکار میکردم؟؟؟ این عادی نیست که من لخت تو خونه هم دانشگاهیم باشم !!
هست ؟؟؟
دستمو به ملافه گرفتم تا نیوفته… شان داشت به سمتم میومد که داد زدم
+ وایسا!
متوقف شد… بلند تر داد زدم با ترس و گریه
+ لعنتی تو با من چیکار کردی؟
با احتیاط یه قدم به سمتم اومد
شان : دیشب من نخواستم اما خودتم بی میل نبودی ، خواستم جلوتو بگیرم اما نذاشتی…
تموم شد ...
انگار یک سطل آب یخ روم ریخته شد ..
مطمئن بودم رنگم الان با گچ دیوار برابری میکردوسط حرفش با تمام توانم داد زدم
+ گمشو بیرون !
شان : اما نایل ...
بالشتو سمتش پرت کردم و این بار بلند تر داد زدم
+ خدا لعنتت کنه شان بهت گفتم گمشو از اتاق بیرون .
با تاسف نگاهم کرد و از اتاق بیرون رفت… محو و ماتم زده به لباس هام نگاه میکردم که روی زمین افتاده بود.
من چطور این حماقت و کردم؟ چطور خودمو لکه دار کردم؟ چطور بابامو شکستم؟
چشمم به ساعت افتاد… یک ساعت دیگه اولین کلاسم شروع میشد… دوست داشتم برم یه گوشه انقدر گریه کنم تا بمیرم
YOU ARE READING
Different love Story |n.s| MPRG
Fanfiction+ لوعه یه جوری سرشو گرم کن نیاد این ور * دیگه دیره چون داره میاد | داستان دو پسر عاشق پیشه و لجباز که سرنوشت دوباره بهم میرسونشون .. اما این بار با گذشته خیلی فرق داره ... خیلی چیزا توی زندگیشون تغییر کرده ...| Story by me : Moby ❌ Boy x Boy ❌ Ro...