سلام سلاممم 😃🤚🏻
امشب دوبار مهمون خونه هاتون شدم 🤗😎چقد خوبم من آخه ...
راستش چپتر قبلی ۴ ووت کم داشت تا به شرط برسه ولی من آپ کردم 😎 یکم قدر بدونید و بیشتر تلاش کنید تا شرطا زودتر برسن 😄 مخصوصا شورت استوری جدیدم که رسیده به جای حساسش . حتما بهش سر بزنید
بریم که داشته باشیم 😈😈😈
.
.
.
.
.
سر کلاس نشسته بودیم… تقریبا یک ساعت بود که بی وقفه استاد داشت درس میداد .
داشتم فکر میکردم که کاغذی جلوی روم گذاشته شد .
به کاغذ که نگاه کردم نقاشی چهره ی خودم و دیدم وقتی داشتم به تخته نگاه میکردم .
متعجب پشت برگه رو نگاه کردم که دیدم نوشته :
" هر چقدر هم نگاهت کنم سیر نمیشم نایلر … چی میشد اگه مال من میشدی؟ "
سرمو برگردوندم و چشم تو چشم شان شدم.
با عشق داشت نگاهم میکرد . چشم غره ای به سمتش رفتم و کاغذ و لای کتابم گذاشتم .
تا تموم شدن کلاس سنگینی نگاهشو حس میکردم.داشتم وسایلمو جمع میکردم که شان کنارم ایستاد و بی مقدمه گفت:
شان : میدونم از هری جدا شدی
نیم نگاهی به سمتش انداختم و چیزی نگفتم… وسایلمو جمع کردم خواستم برم که جلوم ایستاد و گفت:
شان : یه شانس بهم بده نایل
بی حوصله گفتم:
+ برو کنار شان تا هر چی لایقه رو بارت نکردم .
عصبانی شد:
شان : چرا منو پس میزنی؟ به خاطر هری ؟ میدونی اون الان کجاست ؟ با یکی از استادهای دلبر همین دانشگاه قرار داره. هری نمیتونه تو رو خوشبخت کنه نایل … من واقعا میخوامت .
با حرفش ته دلم خالی شد … با تته پته گفتم
+ یعنی چی این حرفات؟
شان : خودم شنیدم با یکی داشت قرار میذاشت. استاد ملانی مایکلز توی همین کافه ی بغلی.
با عصبانیت کوله امو روی دوشم انداختم و گفتم :
+ باور نمیکنم .
به سمت در کلاس به راه افتادم که صداشو شنیدم :
شان : همین الان بریم اونجا نایل … کاش با چشم خودت ببینی سنگ کیو به سینه میزنی.
YOU ARE READING
Different love Story |n.s| MPRG
Fanfiction+ لوعه یه جوری سرشو گرم کن نیاد این ور * دیگه دیره چون داره میاد | داستان دو پسر عاشق پیشه و لجباز که سرنوشت دوباره بهم میرسونشون .. اما این بار با گذشته خیلی فرق داره ... خیلی چیزا توی زندگیشون تغییر کرده ...| Story by me : Moby ❌ Boy x Boy ❌ Ro...