❈ 𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 14 ❈

149 41 32
                                    

سلامی مجدد 😃🤚🏻

اومدم با یه پارت دیگه واسه این بوک کاملا حرص درار .. قراره موهاتون سفید شه بابتش

مرصی که تا الان حمایت کردین ولی خیلی تنبلید 😒 بابا ۲۵ تا ووت چیزیه که بخوایین این همه مدت بخاطرش معطل شید ؟؟؟ یکم دست بجنبونید .. میتونید بوک رو به بقیه دوستاتون بدید تا حداقل بیان ووت بدن تا به شرط برسه و زودتر پارت جدید به دستتون برسه

به هرحال .. بوس پس کله همه تون .. یه سر به اون یکی بوکمم بزنید 😂 امروز دوتا بوکامو آپ کردم

خب خب ...

بریم که داشته باشیم 😈😈😈

.

.

.

.

.


اون که رفت تو خلوت خودم شکستم .

نمیتونستم باور کنم بی کس شدم… من توی این دنیا تنها کسی که برام مونده بود فقط بابام بود ... همون رو هم ازم گرفتن

صحنه ی غرق در خون بابام یه ثانیه هم از جلوی چشمم کنار نمیرفت .

دستامو روی صورتم گذاشتم و از ته دل به حال خودم زار میزدم ... من الان تنها ترین فرد روی زمین بودم ...

مامانم که با درد مرد ...

اینم از بابام ...

این دیگه چه زندگی کوفتیه که دارم ، دلمو به چی خوش کردم که خودمو خلاص نمیکنم ؟؟؟

انقدر هق هق کردم و اشک ریختم که حس میکردم چشم هام داره کور میشه.

از این به بعد باید چه طور زندگی میکردم ؟ من اگه درس میخوندم به خاطر بابام بود… اگه خوشحال بودم به خاطر بابام بود… اگه حاضر به امضای اون قرار داد شدم به خاطر بابام بود .

همه ی امید زندگیم بابام بود

اما الان بابام مرده ! کشتنش… نمیدونم کی اما میفهمم .

من بقیه ی عمرمو هم وقف بابام میکنم… دنبال اون قاتل عوضیش میگردم و با دستای خودم میکشمش .

بابایی تو ناراحت نباش باشه ؟ پسرت انتقام خونتو میگیره

انتقام بدن بی جونتو میگیره

انتقام زندگی که از من سیاه کرد رو میگیره


.

.

.

.

.


" سه ماه بعد "

با اعتماد به نفس از تاکسی پیاده شدم...

سه ماه بود که بابام مرده بود ، سه ماه بود که قرارداد رو فسخ کردم… سه ماه بود که خودمو توی خونه زندونی کردم و فقط دنبال قاتل بابام بودم.

Different love Story |n.s| MPRGWhere stories live. Discover now