- بنفش، آبی تیره، مشکی؟! اوه خدای من، این عالیه! عاشقش شدم!
با لبخند بزرگی به واکنشهای که خانم مو قرمز به طراحیای که کرده بود نگاه میکرد. البته که همه بهش همین رو میگفتن، اما اون باز هم ذوق میکرد. اگه براش عادی میشد، دیگه لذتی از کارش نمیبرد..
ژالین از جاش بلند شد و جونگکوک رو هم از صندلیش بلند کرد:
- خب دیگه، زود باش! برو به رئیست نشون بده چی طراحی کردی؛ چون مطمئنم عاشقش میشه، این یکی واقعاً متفاوته!
ژالین طراحیاش رو به دستش داد و اون رو به سمت سالنی که توش دفتر کار رنیس شرکت هم بود هول داد.
کاغذ رو توی دستش گرفت و بعد از اینکه سویا اجازهی ورودش رو گرفت، داخل اتاق شد.چقدر..... چقدر اون پشت میزش جذاب به نظر میرسید!
کت سرمهای با ساعت گرون قیمتی که توی دستش بود و موهای سیاه و لختش که روی دستهاش ریخته شده بود.
به نظر حالش خوب نبود.
با تردید جلو رفت و سرش رو خم کرد:+ سـسلام... من... اومدم طراحیم رو بهتـبهتون.. نشون بدم.
با سر تهیونگ که بالا اومد، دستپاچه کاغذ توی دستش رو روی میزش گذاشت و منتظر ایستاد. همونطور که فکر کرده بود، تهیونگ کاملاً عصبی و بیحوصله به نظر میرسید.
نیمنگاهی به برگهای که جونگکوک روی میز گذاشت انداخت و بعد خیلی بیتفاوت لب زد:
- مطمئناً میتونی قشنگتر از این بکشی، گوک...
البته که نمیخواست کسی که خیلی دوستش داشت رو ناراحت کنه، اما مسئلهی شوگا! مگه اجازه میداد اعصابش سر جاش باشه؟! و متاسفانه اولین نفری که دیدتش، جونگکوک بود و انگاری کمی، فقط کمی از عصبانیتش رو سر اون خالی کرد!
جونگکوک با حرف رئیس بداخلاقش جا خورد و خم شد تا کاغذ رو برداره:
+ چه مشکلی داشت..؟ از چیش خوشتون نیومد؟
تهیونگ کلافه از جاش بلند شد و جونگکوک رو به سمت در هول داد تا بیشتر از این همه چیز رو سر عزیز ترین فرد زندگیش خالی نکنه:
- تو طراحی، یه چیزی طراحی کن که من دوستش داشته باشم!
و بعد از بستن در نفس عمیقی کشید تا آروم باشه..
.....
چهار روز بعد'⋆
بعد از بستن در پشت سرش بهش تکیه داد و سرش رو پایین انداخت. ششمین کارش هم توسط تهیونگ رد شد. یادش میاومد که فکر میکرد نادیده گرفته شدن توسط تهیونگ نمیتونه سخت باشه، اما چرا الان انگار داشت نابود میشد؟
CITEȘTI
'⋆『Black Diamond』
Fanfictionبا اومدن رئیس شرکت، همه توجهشون به اون سمت جلب شد. رئیس کیم و پارنتری که امشب انتخاب کرده بود با لباسهای ست و دستهای درهم قفل شده به همه خوش آمد گفتن و در آخر، سر یک میز ایستادن. '⋆ - ددیت میدونه اینجایی و بیش از حد خودت خوردی؟ جونگکوک با لفظ...