یه هفته بود که عذاب وجدان داشتاون قرار اولی که جیمین رو برد، به معنای واقعی مزخرف بود
عقلش میگفت باید براش جبران کنه
ولی چرا دلش هیچی نمیگفت؟شماره جیمین رو گرفت
بعد از سه تا بوق جواب داد
_ الو جیمین
_ سلام جونگ کوکا
_ خوبی؟
_ اره تو خوبی؟
_ ممنون! زنگ زدم بگم برای فردا شب آماده باش ، میریم بیرون
_ جونگ کوک!!
_بله؟
_ اگه..اگه بخاطر من میگی و میخوای بریم بیرون.. واقعا نیاز نیست ، اگه خودت راحت نیستی یا مایل نیستی من درک میکنم ، اجباری به این چیزا نیست
* انقد خوب نباش جیمین* جونگ کوک با عجز تو دلش نالید
_ نه جیمین! خودمم میخوام... قرار اولمون خوب نبود
بیا جبرانش کنیم_ باشه!پس منتظرتم
قط کرد
دلش برای پاکی و مظلومیت جیمین سوخت
اون لیاقتش یه کسی بود که عاشقانه دوسش داشته باشه، لیاقت دوست داشته شدن رو داشتولی روزگار همیشه جوری می چرخه که نمیخوای
****
این سری دگ لباس های ساده تری پوشید و به صورتش هیچی نزد
فکر میکرد اون سری در مقابل سادگی و ریلکسی جونگ کوک خیلی هول و مشتاق به نظر رسیده
با اینکه قلبش میخواست واسه معشوقش زیباتر از همیشه به نظر بیاد و جیمین رو ترغیب میکرد تا به خودش برسهولی عقلش نهیب میزد که بیشتر از این خودتو کوچیک نکن تا اخرشم اصن نفهمه که تو بخاطرش یه عالمه با صورت رنگ و رو رفتت ور رفتی
****
در ماشینو بازکرد
نگاهی به کوک انداختلباساش مرتب بود و لبخندی رو لباش بود
دلش ضعف رفت برای اون دندونای خرگوشیش
جیمین گاهی فکر میکرد اگه روزی جونگ کوک حتی با دستای خودشم بکشتش بازم مثل دیوونه ها عاشقش می مونه
_ سلام
خیلی آروم زمزمه کرد_سلام ! خوشحالم میبینمت
جونگ کوک گفت و ماشین رو روشن کرد
_ منم همینطور.
ضبط رو روشن کرد
نفس عمیقی کشید ، میشد برای بوی تن کسی مرد؟؟؟
جیمین قطعا میتونست برای بوی تن جونگ کوک جون بده_پیاده شو!
جیمین نگاهی به اطرافش انداخت
یه رستوران کنار یه باغ پر از درخت و گلجای قشنگی بود
YOU ARE READING
my brother's boyfriend (kookmin, kookv)
Fanfictionدوست پسر برادرم🥀🦋 دیدن کسی که عاشقشی اونم کنار برادرت اصلا آسون نیست دیدن کسی که تمام قلب تورو داره وقتی تو هیچ جایی تو قلبش نداری اصلا راحت نیست من برای جونگ کوک جون میدادم جیمین پسری که عاشقه دوست پسر برادرش تهیونگه. میشه یه روزی به عشقش برسه ی...