نگاهه کوک رو رو خودش دید دستپاچه شد
سرشو زیر انداخت ، تو نگاه کوک به خودش چی بود؟ تاسف؟؟ چرا حس میکرد کوک نسبت بهش متاسفهسمت یونگی و نامجون رفت که کنار دوتا پسر دگ و یه دختر وایساده بودن
اون پسرارو میشناخت از دوستای نامجون بودن
چشم گردوندتهیونگ تو اون لباس زرد و موهای خوشرنگ که تو صورتش ریخته بود کیوت تر از همیشه خودش رو به کوک چسبونده بودو با دختر پسری که کنارشون بودن خوش و بش میکرد
دستی رو شونش قرار گرفت
به پسری ک پشتش بود نگاه کرد میشناختش، دوست هوسوک بود
چند باری دیده بودش و از رفتاراش فهمیده نسبت بهش حسی داره
اسمش تمین بود
_ سلام جیمین شیجیمین لبخندی زد: سلام تمین شی ،خوش اومدی
_ممنون، خوشحالم دوباره میبینمت
تمین یکی از گیلاس هایی که دستش بود به سمت جیمین گرفت
_ میشه بهم افتخار بدی و باهام برقصی؟؟جیمین گیلاس رو گرفت ، حقیقتا حوصله ی رقص رو نداشتم مخصوصا وقتی کوک و تهیونگ تو بغل هم اون وسط بودن
خواست بگه نه که نگاهش به چشمای پرخواهش تمین افتادپس فقط سری تکون داد
گیلاس هاشون رو بهم زدن و جیمین یه غلپ ازش خورد
سینش بدجوری سوخت ، بار اولش نبود ،هیچ وقت اینجوری نبود ،ولی این بار
شروع کرد به سرفهتمین که هول شده بود با دست پشت کمرش زد و صداش زد
_جیمین جیمین خوبی؟؟
به سختی فقط تونست لب بزنه: ا..آبتمین نگاهی بهش کردو سریع سمت آشپزخونه رفتم ازونجایی که دور تر از جمعیت بودن و صدای موزیک هم خیلی زیاد بود کسی متوجه نشد
آروم کنار دیوار نشست. براش عجیب بود اون همیشه به راحتی مشروب میخورد
نفسش سخت بالا میومدجونگ کوک بعد از اینکه تهیونگ رو به هوسوک سپرد تا برقصن سمت میز مشروب ها رفت
گیلاسش رو پر کردو وقتی خواست دوباره پیش جمعیت برگرده .جسم مچاله شده ی جیمین رو گوشه دیوار درحالی که پاهاش رو تو شکمش جم کرده بودو سینش به شدت بالا پایین میشد دید
با نگرانی سمتش رفت
سرش پایین بودو نمیدیدش
KAMU SEDANG MEMBACA
my brother's boyfriend (kookmin, kookv)
Fiksi Penggemarدوست پسر برادرم🥀🦋 دیدن کسی که عاشقشی اونم کنار برادرت اصلا آسون نیست دیدن کسی که تمام قلب تورو داره وقتی تو هیچ جایی تو قلبش نداری اصلا راحت نیست من برای جونگ کوک جون میدادم جیمین پسری که عاشقه دوست پسر برادرش تهیونگه. میشه یه روزی به عشقش برسه ی...