part 8

3.9K 547 38
                                    

دستش رو تو جیب شلوارش کرد

جعبه ی کوچیک سرمه ای رنگی رو بیرون آورد. روی زانوش نشست و سرش رو بالا گرفت

نگاه عاشقش رو به تهیونگ داد که داشت با تعجب و استرس نگاهش میکرد

جونگ کوک کمی من و من کرد

_میدونم خیلی یهویی، باید از قبل بهت میگفتم، ولی فکر کردم اینجوری قشنگ تره
میدونی اندازه تموم دنیا دوست دارم ،با من ازدواج میکنی؟؟؟

  ( اهنگ پیشنهادی: adagio for violin _ramanza No. 36 از Peter cavallo )

اون لحظه همه محو صحنه عاشقانه روبرو ، پسره مریض و بدحال کنار پنجره رو فراموش کردن
اینکه که انگار داشت خفه میشد، انگار که تو اب غرق شده باشه دهن باز میکرد نفس بکشه ولی آب قورت میداد

به زور رو پاهای لرزونش بلند شد
با تمام توانی که داشت از خونه زد بیرون
کسی متوجهش نشده بود
سمت خیابون دویید
بی هیچ مقصدی فقط می رفت
میخواست نفس بکشه ولی نمیتونست

حالت تهوع داشت ، به سرفه افتاد ، سرفه های خشک پشت سرهم

کنار پیاده رو بین دوتا درخت بزرگ رو دستا و زانوهاش افتاد

سرشو پایین گرفت همراه سرفه هاش عوق میزد
احساس میکرد جونش قراره از دهنش بیرون بزنه

* تموم شد ، دگ همه چی تموم شد، خدا چرا با من این کارو میکنی؟ من مگ چیکارکردم؟ چی کار کردم که انقد عذاب بکشم*

تو ذهنش فریاد میزد
ولی از بیرون فقط سرفه بودو زجه
اشکاش رو صورتش میریختن

* جونگ کوک من عاشقتم ، چرا یه بار منو ندیدی؟ اومدی دنبالم که اینو نشونم بدی؟ من میمیرم لعنتی*

خم شد حالا دگ سرش رو زمین بود

با سرفه شدید دستش رو جلوی ذهنش گرفت
احساس کرد الان تموم وجودش رو عوق میزنه .
با حس خیسی دستش رو که به شدت میلرزید بالا آورد و نگاه کرد
خون...
ترسید، به حد مرگ ترسید
داد زد :لعنتی من میترسم. میترسمممم ... از خون میترسم ، بیا به دادم برس ، تورو خدا جونگ کوک ، نمیخوام اینجوری شم. نمیخوام خون بالا بیارم ، تورو خدا ( زجه میزد و جیغ میکشید)

 نمیخوام خون بالا بیارم ، تورو خدا ( زجه میزد و جیغ میکشید)

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.
my brother's boyfriend (kookmin, kookv)Onde histórias criam vida. Descubra agora