❤︎ 𝑃𝐴𝑅𝑇 12 ❤︎

7.1K 824 98
                                    


عینک آفتابی رو از چشماش برداشت و هوای سئول رو تنفس کرد .
تقریبا سه سالی میشد که سئول رو ترک کرده بود و به نیویورک اومده بود .

* پارک جیمین ؟

با دیدن جین لبخندی زد و به سمتش رفت .
جین جیمین رو تو آغوش کشید و توی گردنش رو بوسه زد :

* دلم برات تنگ شده بود جیمین نامرد !

جیمین خنده ریزی کرد و گفت :

$ منم هیونگ .

جین جیمین رو از خودش جدا کرد و گفت :

* خوب دیگه وسایلتو بردار بریم خونه من.

جیمین سری تکون داد و باهم به سمت ماشین جین راه افتادند .

* خب ! چیشد که به این فکر افتادی برگردی آقای پارک ؟

جیمین شونه ای بالا انداخت :

$ خب دلم برای زادگاهم تنگ شده بود و اومدم . ناراحتی !؟

جین سری به مخالفت تکون داد و زمزمه کرد :

* امیدوارم همینطور که میگی باشه .

جیمین این حرف جین رو شنید ولی به روی خودش نیاورد و پیش خودش جواب داد " نه جین هیونگ ! دقیقا چیزی که فکر میکنی ، دقیقا برای همون اومدم " .

نیشخندی زد و به بیرون خیره شد . جدا از همه اینا واقعا دلتنگ کره شده  بود . تو نبود اون خیلی چیزا تغییر کرده بود ، ساختمون ها زیادتر شده بود و آلودگی هوا بیشتر !

بلاخره به خونه جین رسیدن ، جیمین با خستگی چمدونش رو از ماشین خارج کرد و سمت ساختمون جین راه افتاد .
از اونور داد زد :

$ هیونگ کدوم اتاق مال منه ؟

جین هم متقابل جواب داد :

* از پله ها برو بالا سمت چپ در مشکی .

جیمین تشکری کرد و به سمت اتاقش رفت .
مستقیم خودشو رو تخت پرت کرد . فکرش مستقیم رفت پیش جونگ کوک . خیلی دلش میخواست بدونه تو این سه سال چه اتفاقی افتاده براش . خوبه ؟! چیکار میکنه !؟ با کسی وارد رابطه شده !؟

همه این سوالات مثل خوره تو مغز جیمین نفوذ کرده بود . بلاخره دلیل اومدنش به اینجا بیشتر دیدن کوک و برگردوندنش بود .

دروغ میگفت اگه دلش واسه جونگ کوک تنگ نشده بود برعکس خیلی هم تنگ شده بود .
اون یه روزی تموم عشق و توجه کوک رو برای تمام خودش داشت اما برای هوس یک شبه خودش عشق دو ساله خودش رو از دست داد .

جدا شدن از کوک نه برای خودش راحت بود و نه برای اون اما جونگ کوک نمیتونست با خیانت جیمین کنار بیاد ، درواقع هیچکس نمیتونه با خیانت کنار بیاد .

درسته اوایل جونگ کوک رو برای پولش میخواست اما بعد ها احساسش تغییر کرد و روز به روز به کوک وابسته تر شد .
کوک در حدی مطیع جیمین بود که تمام کارت های بانکی رو در اختیارش گذاشته بود و جیمین کسی بود که با پول زندگی میکرد و چشماش چیزی رو جز پول نمی دید و چه گزینه ای بهتر از جونگ کوک !؟

 | 𝐵𝐴𝐵𝑌 𝑇𝐼𝐺𝐸𝑅 |  𝐾𝑜𝑜𝑘𝑣Where stories live. Discover now