🍷 𝔭𝔞𝔯𝔱 2 🍷

5.1K 646 47
                                    

بخاطر اینکه خیلی دوستون دارم امروز هم پارت میزارم 🤗 .
بریم که پارت رو داشته باشیم و ووت یادتون نره پلیز 🤍☟︎︎︎







با هق هقی که سعی داشت محارش کنه لباساشو جمع میکرد . زیپ ساک رو بست و با قدم های خمیده به سمت در اتاق قدم برداشت .
جونگ کوک پایین کنار در وایساده بود تا بدرقه اش کنه . بینیش رو بالا کشید و بدون اینکه نگاهی بهش بندازه گفت :

+ جونگ کوک میدونی کاری که داری میکنی راه برگشت نداره ؟

کوک نگاهی به دیوار رو به رو انداخت و چیزی نگفت . اما تهیونگ ادامه داد :

+ دلم میخواد قیافتو وقتی که بفهمی همه چیز دروغ بوده ببینم اما میدونی چیه !؟ اون موقع تهیونگی نیست که کوک رو درک کنه ، ببخشه یا دوباره دلشو به همچین آدمی ببازه .

جونگ کوک چشماشو بست و آخرین ضربه اشو به تهیونگ زد :

_ اگه حرفت تموم شد . میتونی بری .

تهیونگ انگار باور نمیکرد این جونگ کوک خودشه . لباشو گاز گرفت مبادا غرورش شکسته بشه . آهی کشید و نگاه آخرشو به خونه ای که پر بود از خاطره خوب و بد دوخت .

بدون توجه به اخم کوک لبخندی برای آخرین بار بهش زد و گفت :

_ امیدوارم زمانی که به اشتباهت پی بردی برای جبران خیلی چیزا دیر نباشه .

و تو دلش ادامه داد " مخصوصا پدری برای بچه ای که هنوز متولد نشده " .

پاهاشو از خونه بیرون گذاشت و بدون اینکه به پشت سرش نگاهی بندازه از اونجا خارج شد . دل کوک داشت میترکید . میخواست بره جلوی تهیونگ که هر لحظه ازش دور تر میشد رو بگیره و بغلش کنه .

اما با یاد خیانتش اخمی کرد و در رو بست و ساعتو نگاه کرد . 2 صبح رو نشون میداد . دلش اصلا راضی نبود اما نمیدونست چرا اینکارو کرده .

میترسید از اینکه حرفای تهیونگ راست باشه . اون وقت باید چیکار میکرد !؟

فرستادن یه پسری که زیبایی خیره کننده ای داشت اونم این وقت شب اصلا کار درست و خوبی نبود .

نتونست تحمل کنه ، کت و سوئیچ رو برداشت و سمت ماشینش دویید . نباید خیلی دور شده باشه .

سوار ماشین شد و از خونه خارج شد . پنج دقیقه نگذشته بود که پسر سفید پوش خودش رو دید .

تو تاریکی آسمون می‌درخشید درست مثل یه فرشته که از دل آسمون رو زمین سقوط کرده باشه .

نمیتونست ، دلش رضایت نمیداد که همینطور ولش کنه . یک ساعت گذشته بود اما تهیونگ همچنان داه میرفت.

کوک نگاهی به پاهای شل تهیونگ انداخت . معلوم بود خسته شده . دلش میخواست همین الان بره و سوار ماشینش کنه و مستقیم بره خونه .

 | 𝐵𝐴𝐵𝑌 𝑇𝐼𝐺𝐸𝑅 |  𝐾𝑜𝑜𝑘𝑣Where stories live. Discover now