🍷 𝔭𝔞𝔯𝔱 7🍷

5.2K 629 50
                                    

ببخشید بخاطر نبودنم بچه ها گفتم که هستم مسافرت و قرار بود بیست روز آپ نداشته باشیم ولی خیلی بی قراری کردین گفتم آپ کنم پس خسیس بازی رو کنار بزارین و ووت بدین 😂🤝🏻❤.






از ماشین پیاده شد و به عمارت بزرگ رو به روش چشم دوخت .
نمیدونست یونگی هیونگش اینقدر پولداره . البته کسی که تو کار قاچاق انسان باشه چیز کمتری ازش انتظار نمیرفت .

محافظ های دم عمارت با دیدن تهیونگ برای احترام تل کمر خم شدن و در رو باز کردند . از این نما عمارت زیبا تر دیده می‌شد .

تم مشکی و طوسی . رنگ های مرده و مورد علاقه تهیونگ . لبخندی زد و همینکه به سمت در حرکت کرد در ناخودآگاه براش باز شد .

کمی مکث کرد اما دوباره به سمت داخل عمارت حرکت کرد . دهانش از اون همه شکوه و زیبایی باز مونده بود .

خونه جونگ کوک خیلی زیبا و بزرگ بود اما نه در این حد مجلل . از پله ها بالا رفت و به سمت اتاقی که مرد خدمتکار بهش اشاره کرده بود حرکت کرد .

درو باز کرد . وارد اتاق شد . زیاد به تم اتاق توجهی نکرد . خیلی خسته بود و الان تنها چیزی که بهش کمک می‌کرد حالش بهتر شه یه دوش آب گرم بود .

جسمی که رو تخت بود توجهش رو به خودش جلب کرد . چشماش رو تنگ کرد و به سمت تخت خیز برداشت . محکم تشک رو از روی اون جسم برداشت و با دیدن هوسوک جیغ خفه ای کشید و محکم بغلش کرد .

هوسوک با حس کر شدن گوشش و خفه شدن خودش هراسون از خواب بیدار شد و به آغوش آشنایی که اونو در بر گرفته بود خیره شد .

" هیونگ ..... دلم برات خیلی تنگ شده بود . کجا بودی تا الان ؟ میدونی چقدر نگرانت شدم !؟ میدونی چقدر برادرت و مادرت رو نگران کردی هوسوکا !؟ "

هوسوک با شنیدن صدای تهیونگ مردمک چشماش از دلتنگی گشاد شد و دستاش سریع دور بازوی تهیونگ حلقه کرد .

" ت ... تهیونگ خودتی ؟ دلم خیلی برات تنگ شده بود . حال مامانم خوبه !؟ پاهاش اذیتش میکنه هنوز !؟ برادرم چی اون خوبه !؟ "

تهیونگ لبخندی زد و سری تکون داد :

" آره هوسوکا حال همشون خوبه . فقط تو اینجا پیش یونگی هیونگ چیکار میکنی !؟ "

هوسوک آهی کشید و قضیه رو از شب بار تا الان که اینجا بود برای تهیونگ توضیح داد :

" واقعا نمیتونم یونگی هیونگ رو درک کنم . آخه اون چرا باید تورو بدوزده و اینکه تو گفتی اون تورو از قبل زیر نظر داشته !؟ "

هوسوک سری تکون داد :

" آره منم نمیدونم چخبره دور ورم . همه چیز خیلی برام گنگ و گیج کننده هست تهیونگ . راستی ته ته تو چرا جدیدا یکم چاق شدی !؟ عین بادکنک درحال باد شدن میمونی "

 | 𝐵𝐴𝐵𝑌 𝑇𝐼𝐺𝐸𝑅 |  𝐾𝑜𝑜𝑘𝑣Where stories live. Discover now