بلاخره اومدم بعد از قرن ها .آهی از خستگی کشید و کمرش رو مالش داد . بخاطر حس سربار بودن تو خونه هوسوک بیشتر کار ها گردن تهیونگ بود . برآمدگی شکمش روز به روز بزرگتر میشد و تهیونگ متوجه این تغییر میشد و ترسش رو دوبرابر میکرد .
ممکن بود هوسوک بعد از فهمیدن بارداریش درکش نکنه و اونو بیرون بندازه . میدونست هوسوک همچین آدمی نیست ولی تهیونگ از کوک هم انتظار نداشت اونو از خونه بیرون بندازه ولی انداخت . پس نباید انتظاری از بقيه میرفت .
" تهیونگ؟ عزیزم بیا اینجا کمکم کن "
تهیونگ آهی کشید و از جاش بلند شد . با دیدن مامان هوسوکا که درحال آشپزی بود لبخندی زد :
" جانم خانوم هانگ ؟ چیزی لازم دارین ؟ "
خانم هانگ لبخندی زد و با شرمندگی گفت :
" ببخشید پسرم میدونم امروز خیلی خسته شدی ولی میدونی که من نمیتونم زیاد تحرک کنم با این پاهای از کار افتاده ام "
تهیونگ سری به نشونه منفی تکون داد :
" این چه حرفیه ؟ من بیشتر شرمنده شما شدم و بی وقت مزاحمتون شدم ، واسه جبرانش هرکاری بگین میکنم "
خانم هانگ لبخندی زد و به قابلمه روی گاز اشاره کرد و گفت :
" پسرم پنج دقیقه اینو هم بزن تا غلیظ و ته نشین نشه "
تهیونگ سری تکون داد و سمت اجاقگاز رفت ، همین که بوی غذا رو گرفت معده اش پیچی خورد و ناخواسته عوقی زد و با سرعت زیاد به سمت دستشویی حرکت کرد تا خرابکاری نکنه .
خانوم هانگ عصا به دست با نگرانی پشت در دستشویی ایستاد و با صدای لرزونی گفت :
" پسرم چیزی شده ؟ حالت خوبه ؟ یهو چیشد "
تهیونگ آبی به صورت رنگ پریده اش زد و با پاهایی که از ضعف میلرزید از دستشویی خارج شد . با دیدن خانوم هانگ که با نگرانی بهش خیره شده لبخندی زد و با صدای خسته ای گفت :
" چیزی نیست خانوم هانگ ! یه حساسیت معده بود همین ، جای نگرانی نیست قبلا هم برام پیش اومد من حالم خوبه "
خانوم هانگ سری تکون داد و گفت :
" حتما یه سر دکتر برو . تو این سن نباید درگیر مشکل معده داشته باشی "
تهیونگ لبخندی زد و سری به نشونه موافقت تکون داد :
" من امروز وفت دکتر دارم برای سونو ..... منظورم برای معده میخوام برم تا مشکلم زودتر حل بشه "
خانم هانگ سری تکون داد و سمت آشپزخونه حرکت کرد . تهیونگ خواست پشت سرش برای کمک به آشپزخونه بیاد که خانم هانگ مخالفت کرد .
YOU ARE READING
♡︎ 𝐵𝐴𝐵𝑌 𝑇𝐼𝐺𝐸𝑅 ♡︎ 𝐾𝑜𝑜𝑘𝑣
Romanceخلاصه : جئون جونگ کوک مردی ثروتمند ، زیبا و جذاب و البته خاص که چیزی تو زندگیش کم نداره جز یه چیز "عشق " اون دنبال عشق خودش میگرده تا اینکه به لطف دوستش مین یونگی با بیبی تایگر به نام کیم تهیونگ آشنا میشه و اونو به سرپرستی میگیره تا اینکه .... _...