Monster roommate
By : sh_jkv
Jeon Jungkook, Jeon romi
Genre: Fantasy, humor, daily life, drama
Don't copy 🚫
قبول شدن بورسیه بهترین دانشگاه توی آمریکا . اما چرا من خوشحال نبودم ؟ البته بودم اما نه تا زمانی که مجبور بودم کنار پسر عموی چندش و مزخرفم زندگی کنم .
عمو و زن عمو با خوشحالی سرو صدا میکردن و غذا هارو روی میز می چیدن و این من بودم که با حرص و اخم با نگاهم کارهاشونو دنبال میکردم . عمو یه نگاه به من کرد و با خنده گفت : اخماتو باز کن
وقتی توجه عمو رو دیدم از کوره در رفتم و با گریه الکی گفتم : تورو خدا عمو من نمیتونم با جانگ کوک زندگی کنم .
زن عمو بلند خندید و گفت : میدونم تو و جانگ کوک از هم خوشتون نمیاد و با هم نمیسازین ولی چاره ی دیگه ای نیست ما نمیزاریم تو تو کشور غریبه تنها بمونی .
و این من بودم که قاشق توی دستمو برای خالی کردن حرصم فشار میدادم . واقعا؟ زندگی با جانگ کوک ؟ کامان من نمیتونم اون موجود رو مخو تحمل کنم اونا دارن منو صاف میفرستن تو دهن شیر .
با حرص از پشت میز بلند شدم و گفتم : من سیرم
و در حالی که عصبانیتمو با کوبوندن پام روی زمین خالی میکردم خودمو به اتاقم رسوندم و خودمو رو تخت پرت کردم .
با حرص به جانگ کوک خیالی توی هوا مشت و لگد زدم و بعد شروع کردم به ناله کردن: نهههههههه من نمیتونم پیش جانگ کوک برممممم نمیخوااااام
با جرقه ناگهانی که به سرم زد فوری بدنمو از حالت خوابیده به حالت نشسته در آوردم و با ذوق بشکنی زدم : خودشه .... من میتونم بعد از اینکه رفتم اونجا بدون اینکه عمو بفهمه سوییت اجاره کنم ولی قبل از اون باید با جانگ کوک حرف بزنم و مطمئنم اونم موافقت میکنه چون اونم چشم دیدن منو نداره .
دوباره خودمو از پشت رو تخت انداختم و با ذوق زیر پتو خزیدم . مطمئنم این نقشه جواب میده .
.....................Jungkook pov
دقیقا یک ساعت تمومه که با اخم و دست به سینه رو به روی تهیونگ نشستم و هر چند دقیقه لعنتی بلندی میگم .
تهیونگ بلاخره کلافه شد و کوسن روی مبلو با تمام قدرتش پرت کرد تو صورتم : هی احمق به جای اینکه بشینی اینجا و هر ثانیه اون قیافه مزخرفتو برام کجو کوله کنی به فکر یه چاره باش .
چش غره ای بهش رفتم : میشه بفرمایید دقیقا باید به فکر چه چاره ای باشم استاد ؟ در هر صورت پدرم از تصمیمش بر نمیگرده پس هر کاریم بخوام بکنم بی فایدس
تهیونگ قیافه مغروری به خودش گرفت : من یه فکری دارم .
با انزجار و قیافه درهمی گفتم : چه فکری ؟
تهیونگ لبخند شیطانی زد : تو میتونی با اون توافق کنی و بفرستیش یه خونه یا خوابگاه دانشجویی اینجوری خودتم راحت تری .
کوسنی که تهیونگ بهم پرت کرده بودو برداشتمو پرتش کردم تو صورتش و با حرص گفتم : این فکرت بود نابغه ؟ اونوقت اگه بلایی سرش بیاد من جواب بابامو چی بدم؟
تهیونگ هم دوباره کوسنو پرت کرد سمتم : به منچه اصلا بیارش اینجا ولی لطفا انقد در گوش من غر نزن .
و اینجوری بود که یه جنگ بالشتی بزرگ آغاز شد .
......................
Romi povیه هفته مثل برقو باد گذشت و الان من تو هواپیما نشسته بودم تا به آمریکا ( کالیفرنیا )برم . تمام شوق و ذوقم برای دیدن کالیفرنیا با به یاد آوردن اینکه قراره پیش جانگ کوک باشم کور شد .
بعد از ساعت ها نشستن توی هواپیما خسته و کوفته پیاده شدم و الان توی سالن منتظر احمقی به نام جانگ کوک بودم . به احتمال زیاد اصلا دنبالم نیومده و شک ندارم که حتی یادش هم نبوده که امروز قراره بیام . البته دور از انتظارم نبود منو جانگ کوک سایه همو با تیر میزدیم ولی این دلیل نمیشد که من کارشو تلافی نکنم و عصبی نشم . اوه محض رضای خدا آخه من اینجا رو بلد نیستم و اون عوضی حتی به خودش زحمت نداده که دنبالم بیاد .
دست چمدونمو محکم گرفتم تند تند و با حرص قدم برداشتم . بلاخره که تا صبح نمیتونستم توی فرودگاه بمونم باید یه غلطی میکردم . بی حواس خوردم به نفر و محکم پرت شدم زمین : آخ
صدای شخصی که بهش خوردم به گوشم رسید : متاسفم
با عصبانیت سرمو بلند کردم که با دیدن چهره ی آسیای پسر خشکم زد . صب کن ...این ....نکنه ... جانگ کوکه ؟
بدون توجه به دردی که داشتم بلند شدم و با صدای بلند به کره ای بهش توپیدم : جئون جانگ کوک ..توی احمق دو ساعته منو توی این فرودگاه معطل کردی ؟
پسره با دیدن دادو بیدادی من تعجب کرد و با چشمای گرد شدش سعی کرد منو آروم کنه اما من همچنان جیغ میزدم و بهش فوش میدادم که یه دفه دستی روی دهنم قرار گرفت . برگشتم و با دیدن پسری که دستشو روی دهنم گرفته بود خشکم زد . صب کن این بیشتر شبیه جانگ کوکه تا اون پسره که بهش خوردم . لعنتی گیج شدم . خب البته حقم دارم من جانگ کوکو وقتی یه پسر بچه ۱۳ ساله بود دیدم .
پسری که دستشو جلوی دهنم گرفته بود پوزخندی زد : هنوزم مثل قبل جیغ جیغ میکنی واقعا اعصاب خورد کنی .هنوزم مثل قبل جیغ جیغ میکنی واقعا اعصاب خورد کنی .
مطمئن شدم جانگ کوک واقعی اینی هست که جلوی دهنمو گرفته ..پس این کیه ؟
DU LIEST GERADE
Monster roommate
Fanfictionخلاصه : دختر عموی جئون جانگ کوک ، جئون رومی توی بورسیه دانشگاه استنفورد قبول میشه و برای تحصیل میخواد به کالیفرنیا بره اما به شرطی که پیش پسر عموش جئون جانگ کوک زندگی کنه اما این مشکل بزرگیه چون رومی و جانگ کوک با هم دشمن خونی هستن . چی میشه اگه رو...