همگی داشتن برای سفر کوتاهشون آماده میشدن . جین و آنجلینا هر دو برای سفر هیجان زده بودن برعکس تهیونگ و آلیس که معذب بودن . جانگ کوک هم که از اولش راضی نبود و رومی .... خب اون انگار کلا براش مهم نبود هیچی اما نگاه های پر از نفرتش به تهیونگ گویای همه چیز بود .
جین بعد از جا دادن آخرین چمدون توی صندوق عقب ماشین به جانگ کوک و رومی که تازه رسیده بودن خیره شد و گفت : به نظرت سه تا ماشین برای ۶ نفر آدم زیاد نیست ؟
جانگ کوک نیم نگاهی به ماشینش انداخت و گفت: نظری ندارم چطور؟
آنجلینا به جمعشون اضافه شد و گفت : به نظرم بهتره تو و رومی با ماشین تهیونگ بیاین .
جانگ کوک اخم پررنگی کرد و گفت : اگه قرار باشه من و رومی با کسی بریم اون شما هستین نه کس دیگه ای .
جین و آنجلینا نیم نگاهی به هم انداختن و آنجلینا آروم جوری که تهیونگ نفهمه گفت : اصلا رفتارت درست نیست کوک ....تهیونگ دوستته و ناراحت میشه .
جانگ کوک نگاه سردی به آنجلینا انداخت و گفت : اون عوضی دوست من نیست . دیگه این کلمه *دوست* به اون آشغال نسبت نده.
آنجلینا : ولی ....
جانگ کوک حرفشو قط کرد و با تندی گفت : ولی نداره آنجل ...میدونی که راضی نیستم که باهاتون بیان و فقط بخاطر اصرار های تو و جین راضی شدم تا بیام پس بهتره تمومش کنی تا نظرم عوض نشده .
آنجلینا سکوت کرد و با ناراحتی به جانگ کوک که به سمت ماشینش رفت خیره شد .
جین سری از روی تاسف تکون داد : به نظر نمیاد که یه بحث ساده باشه ... قضیه بزرگتر از این حرفاس.
آنجلینا آهی کشید و سری تکون داد: هیچوقت ندیدم جانگ کوک انقدر عصبی بشه .
جین : فعلا ولش کن ... تو این سفر همه چی برامون روشن میشه و بعدش میتونیم کمکشون کنیم تا دوباره رابطشونو درست کنن .
حین جابه جا کردن چمدون ها توسط جانگ کوک به ماشین جین ، آلیس موقعیت رو مناسب دید و به رومی نزدیک شد . میدونست جانگ کوک اگه ببینتش عصبانی میشه اما باید حداقل با رومی ارتباط برقرار میکرد و بخاطر حس عذاب وجدانی که داشت از رومی عذرخواهی میکرد .
رومی به ماشین جانگ کوک تکیه داده بود و به رو به روش خیره شده بود .
آلیس بهش نزدیک شد و آروم گفت : سلام
بعد با استرس منتظر واکنش رومی موند .
رومی نیم نگاهی بی حسی بهش انداخت : خب؟
آلیس متعجب از جواب رومی، گیج گفت : ینی چی خب؟
رومی: منظورت از سلام کردن به من چیه؟
آلیس دستپاچه گفت: خب ...خب ... فک کردم شاید بتونیم با هم دوست بشیم
رومی پوزخندی زد و با نفرت گفت : اوه نه ... بزار من بگم منظورت چی بود ...تو میخوای به تهیونگ نشون بدی که چقدر آدم خوب و مهربونی هستی ولی تو فقط یه موش کوچولوی بدجنسی که نیتت فقط و فقط آزار دادن منه .
آلیس شوکه با اشکایی که توی چشماش جمع شده بود به رومی که رفته رفته صداش بلند میشد و خشمش بیشتر میشد خیره شد . با صدای بلند رومی همه به سمت اونا رفتن . جانگ کوک با دیدن آلیس اخمی کرد و گفت: چه خبره ؟
آلیس من من کنان گفت : من ....من ... نمیخواس......
رومی حرفشو قط کرد و داد زد : نمیخواستی چی ؟ ...که منو آزار بدی ؟ ...اما دادی ... آزارم ندادی عذابم دادی و الان اومدی میگی دوست باشیم ؟ منظورت چیه ؟ دست از این بدجنس بازیات بردار ...دست از سر من بردار
بعد از تموم شدن حرفش شروع کرد به نفس زدن های عصبی . آلیس با شنیدن حرفای رومی بلاخره بغضش ترکید . تهیونگ با شنیدن صدای گریه آلیس به سمتش دوید و شوکه گفت : آلیس .... حالت خوبه ؟
جانگ کوک عصبی گفت : نگفتم نزدیک من و رومی نشین؟
تهیونگ هم متقابلا بخاطر گریه دوست دخترش عصبی شد و رو به رومی گفت : به من هرچی میخوای بگو ... فوشم بده ... نفرینم کن .... بدوبیراه بگو ... حقمه ....ولی بهت این حقو نمیدم که هرچی خواستی به دوست دخترم بگی
جانگ کوک خواست جواب بده که رومی پیش دستی کرد : اووو جدا ؟ ... بهتره اون دوست دختر نازنازی و خوشگلتو ازم دور نگه داری وگرنه اگه قاطی کنم معلوم نیست چه بلایی سرش بیارم ... و درضمن من هرچی بخوام به هرکس که بخوام میگم ... میخوای چیکار کنی کیم فاکینگ تهیونگ ؟
در این بین آنجلینا و جین بودن که با گیجی به دعوای اونا نگاه میکردن .
جین به سمت رومی رفت و گفت : آروم باش بیبی بهتره تمومش کنی
تهیونگ جواب رومی رو داد : بزار عصبی نشم رومی ... اونجوری کمتر شرمندت میشم
رومی پوزخندی زد و با تمام نفرت به مردمکای عصبی تهیونگ خیره شد : بزار شرمنده تر از این بشی ...اونوقت منم دلایل بیشتری دارم برای تنفر از تو و اون موش کوچولوی بدجنس
تهیونگ عصبی از لقبی که به آلیس داده بود داد زد : چی؟ حد خودتو بدون رومی
جانگ کوک رومی رو عقب کشید و گفت : صداتو واسه من بلند نکن اگه خیلی دوسش داری جلوی عوضی بازیاشو بگیر.
تهیونگ یقه ی جانگ کوکو گرفت .
جین و آنجلینا هول شدن . جین فوری دستشو روی دست تهیونگ گذاشت و گفت : ولش کن تهیونگ .... داری چیکار میکنی ؟
تهیونگ از بین دندونای کلید شدش غرید : گفتم بهش چیزی نگین و عصبیم نکنید .... گفتم یا نگفتم ؟
جانگ کوک پوزخندی زد : گفته باش ... که چی؟ حرف حق که عصبانیت نداره
تهیونگ محکم با مشت کوبید تو صورت جانگ کوک .
آنجلینا داد زد : تمومش کنید .
جانگ کوک نیشخندی زد و خون گوشه لبشو پاک کرد. از روی زمین بلند شد و متقابلا به تهیونگ مشت زد .
آلیس با گریه گفت : خواهش میکنم تمومش کنید .. تقصیر من بود تهیونگ بس کن
جین با عصبانیت گفت : بسه دیگه ... چه مرگتونه ؟
تهیونگ از رو زمین بلند شد و خواست بره سمت ماشینشون اما انقدر عصبی بود که به یه مشت اکتفا نکرد و دوباره سمت جانگ کوک حمله ور شد تا مشتشو توی شکمش بکوبه اما مشتش به کَس اشتباهی خورد . و اون ... رومی بود .
YOU ARE READING
Monster roommate
Fanfictionخلاصه : دختر عموی جئون جانگ کوک ، جئون رومی توی بورسیه دانشگاه استنفورد قبول میشه و برای تحصیل میخواد به کالیفرنیا بره اما به شرطی که پیش پسر عموش جئون جانگ کوک زندگی کنه اما این مشکل بزرگیه چون رومی و جانگ کوک با هم دشمن خونی هستن . چی میشه اگه رو...