pt:8

383 41 0
                                    

خوشبختانه همون لحظه گوشی تهیونگ زنگ زد و مجبور شد بره تا گوشیشو جواب بده .
جانگ کوک و رومی هر دو نفسی که تا اونموقع حبس کرده بودن رو آزاد کردن . اما این تمام ماجرا نبود چون اونا مجبور شدن یک ساعتو نیم اون زیر بمونن و هر دفعه هم که تهیونگ هیجان زده میشد چنان پاشو تکون میداد که محکم تو صورت رومی میخورد . جانگ کوک اون زیر داشت چرت میزد و هر از چندگاهی سرش می افتاد . همه چی آروم بود تا اینکه تهیونگ دوباره پاشو تو صورت رومی کوبوند و رومی داد زد : مرتیکه عوضی همش پاشو میکنه تو حلقم
جانگ کوک که کم کم داشت خوابش میبرد با صدای رومی از خواب پرید و فوری دستشو رو دهن رومی گذاشت ‌: احمق صداتو میشنون
رومی : به درک ....دهنم صاف شد از بس اون لنگای درازشو کوبید تو دهنم
جانگ کوک پقی زد زیر خنده و کم مونده بود اون زیر ولو بشه . رومی چش غره ای بهش رفت و زیرلب " زهرمار دلقک " ی گفت و صورتشو برگردوند .
بعد از اینکه جانگ کوک یه دل سیر به رومی خندید خودشو بهش نزدیک کرد و آروم تو گوشش زمزمه کرد : آدم قحطیه عاشق این شدی ؟ تازه این فقط یه چشمه از کاراشه مطمئنم اگه بقیه کاراشو ببینی دوستت رو کولت میزاری و فرار میکنی
رومی آهی کشید و گفت : اشکال نداره به اون نگاه زیبا و صورت لعنتی جذابش می ارزه
صورت جانگ کوک بعد از شنیدن این حرف رومی به خنثی ترین حالت ممکن در اومد .چشماشو توی حدقه چرخوند و "احمق" زیر لب گفت .
بلاخره بعد از ۳ ساعت تهیونگ و اون دختر رضایت دادن تا رستورانو ترک کنن . و بلاخره جانگ‌کوک و رومی تونستن از اون زیر بیرون بیان .
هر دو خسته به سمت ماشین جانگ کوک رفتن تا برن خونه .
جانگ کوک از وقتی که تهیونگ رفته بود یه بند داشت غر میزد و تقریبا سر رومی رو برده بود .
جانگ کوک : اه پام خواب رفت ......گردنم درد گرفت ....آیییی از گشنگی مردم .
رومی نفس کلافه ای کشید و گفت : چقد غر غر میکنی
جانگ کوک نگاه آتیشیشو به رومی دوخت و گفت : فکر میکنی همه اینا تقصیر کیه ؟
رومی چش غره بهش رفت و ترجیح داد جوابشو نده وگرنه یه بحث بلند بالا به وجود می اومد و اون اصلا حوصله ی بحث کردنو نداشت .
.....................
هر دو وارد خونه شدن که صدای ملچ مولوچی توجهشونو جلب کرد . هر دو با تعجب به هم نگاه کردن و با کنجکاوی خودشونو به منبع صدا رسوندن .
رومی با دیدن صحنه مقابلش چشماش گرد شدن . جین و یه دختر توی آشپزخونه در حال بوسیدن همدیگه بودن البته بهتر بگم در حال خوردن همدیگه بودن .
جانگ کوک بدون توجه به موقعیت گفت : خونه منو احیانا با هتل اشتباه گرفتین؟
جین و اون دختر از هم جدا شدن . جین نگاهی عصبی بهش انداخت و گفت : نمیتونستی یکم صبر کنی ؟ داشت به جاهای خوبی میرسید .
جانگ کوک با تمسخر گفت : منظورت از جاهای خوب همونیه که به تخت ختم میشه نه ؟
جین با حرص دمپایی ابریشو در آورد و پرت کرد به طرف جانگ کوک : تخم جن
اما متاسفانه تیرش خطا رفت . دختری که جین در حال بوسیدنش بود در کمال تعجب بدون هیچ خجالتی از روی اپنی که تا اون موقع روش نشسته بود پایین پرید و با چش غره ی غلیظی گفت : خروس بی محلی جئون
جانگ کوک همونطور که زیر لب غر غر میکرد به به اپ تکیه داد : خونه نیست که کاروانسراست....هر کی میخواد میره میاد
بعد بلند گفت : این کارا مال هتله انقد خونه منو با هتل اشتباه نگیرین
اما نه جین نه اون دختر هیچ اهمیتی ندادن . جین با دیدن رومی هیجان زده به سمتش رفت و گفت : سلام بیبی من
چشمای جانگ کوک با شنیدن کلمه بیبی با آخرین درجه از گشادی رسیدن . تک خنده ناباوری زد و مثل بچه ها به دوست دختر جین شکایت کرد : چرا هیچ کاری نمیکنی ؟ تون بهش گفت بیبی .....دیکشو بکن
دختر پس گردنی محکمی حواله گردن دردمند جانگوکوک کرد و گفت : انقد بی ادب نباش جئون ....خودت که میدونی جین مادر دراماتیکیه رومیه
جانگ کوک شوک زده گفت : بله ؟
جین بعد از احوال پرسی با بیبیش رو به جانگ کوک گفت : چیه ؟نگا میکنی؟ ....برو لباساتو درار دیگه
جانگ کوک آخرین نگاه حیرت زدشو به رومی و جین انداخت و بعد بدون حرف راهی اتاقش شد ‌.
جین به دختر اشاره کرد و گفت : رومی این دوست دخترم جولیاس
جولیا با لبخند عمیقی به رومی گفت : از دیدنت خوشحالم رومی .... نمیدونی که جین چقد ازت تعریف میکنه ....چپ میره راست میاد میگه رومی
رومی هم متقابلا لبخندی زد و گفت : جین لطف داره
جانگ کوک با حسادت گفت : چه دلو قلوه ای میدین ....یکم منم تحویل بگیرین بد نیستا
جولیا نیم نگاهی بهش کرد و گفت : به اندازه کافی قیافه خرگوشی تورو میبینیم
جانگ کوک نگاه تهدید آمیزی به جولیا انداخت و بعدم رفت تو هال و خودشو روی مبل ولو کرد .
جین میز غذا رو چید و جولیا و رومی رو صدا زد اما جانگ کوکو یادش رفت صدا کنه . هر سه پشت میز نشستن و شروع کردم به خوردن. 
جانگ کوک با شنیدن صدای برخورد قاشق و چنگال خودشو به آشپزخونه رسوند و با دیدن هر سه با حرص گفت : این حجم از بی توجهی باعث میشه که بهم بر بخوره
جولیا در حالی که تند تند توی کاسه ی رومی گوشت میذاشت گفت : اشکال نداره مهم نیست ‌.
جانگ کوک پشت میز نشست و گفت : یااا اون کسی که نباید بهش غذا بدین رومیه نه من ....اون باعث شد امروز نتونم ناهار درستو حسابی بخورم
رومی از زیر میز پای جانگ کوکو لگد کرد و با چشماش براش خطو نشون کشید که اگه حرف بزنه خودش جانگ کوکو میکشه .
جین محکم زد تو کمرش و گفت : غذاتو بخور دیگه ...چرا مث بابابزرگا هی غر میزنی ؟
جانگ کوک هم ترجیح داد سکوت کنه و غذاشو بخوره .بلاخره جین و جولیا تصمیم گرفتن برن .همه چی عالی بود البته به غیر از کل کل های جانگ کوک و جولیا .
رومی تصمیم گرفت بره حموم تا خستگیش در بره . بعد از بستن آب و پیچیدن حوله دور خودش مشغول زدن لوسیون شد غافل از اینکه جانگ کوک بدون اینکه خبر داشته باشه رومی تو حمومه پاشو تو حموم گذاشت . رومی با دیدن جانگ کوک جیغ بنفشی و جانگ کوک هم به متقابلا عربده بلندی کشید . رومی خواست فرار کنه و بره اما پاش لیز خورد و نزدیک بود بیوفته که .......

  Monster roommate Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon