Chapter 14

3.1K 428 51
                                    

"نمیدونم گوکی، من هنوز هم فکر میکنم اِلسا از آنا بهتره!"

صورت جونگوک از عصبانیت قرمز شده بود. بینیش از حرص جمع شده بود و مشتش رو روی مبل بادی کوبید.

"هیونگی نه!" پسر ناله کرد، "آنا خواهر خوبیه! خوشگلتره، پس اون میبره!"

تهیونگ تمام تلاشش رو کرد تا صورتش رو بی احساس نگه داره، "اوه، میفهمم. فکر میکنی آنا از تو خوشگلتره گوکی؟"

بنظر میومد با اون حرف به پسر کوچیکتر توهین شده باشه!

"گوکی خوشگلتره!" پسر با هوفه ای جواب داد، "لباس های دامنیِ خوشگلتری هم داره!"

تهیونگ با تفکر هومی گفت و نیشخندی زد، "هومم، پس من چی؟"

جونگوک یکدفعه ترجیح داد دوباره به صفحه ی تلویزیون خیره بشه و زمزمه کرد، "هیونگی لباس دامنی نداره —"

تهیونگ خندید، "خودت میدونی منظور من این نبود بیبی."

پسر دستهاش رو از پشت دور جونگوک حلقه کرد و با کشیدن اون بین پاهاش، باعث شد پسر کوچیکتر با تعجب جیغ آرومی بزنه.

"فکر میکنی هیونگی از آنا خوشگلتره بیبی؟"
تهیونگ پرسید و لبخندش رو خورد. چونش رو به شونه ی پسر تکیه داد. جونگوک هنور با لجبازی به تلویزیون خیره شده بود و بهش نگاه نمیکرد.

"ته ته خوشگل نیست،" پسر بالاخره زمزمه کرد.

"اوه؟" تهیونگ گفت و ابرویی بالا انداخت.

جونگوک نفس سنگینی کشید. انگار باورش نمیشد مجبوره توضیح بده.

روی پاهای تهیونگ چرخید. گونه هاش از خجالت گل انداخته بودن.
"گوکی خوشگله، ولی ت-ته ته — ج-جذابه،" پسر زمزمه کرد، با اضطراب سرش رو پایین انداخت و به دست هاش خیره شد.

"آیگوو، گوکی!" تهیونگ با شیفتگی به پسر نگاه کرد و گونه هاش رو نیشگون گرفت.

"نکننن!" جونگوک زمزمه کرد و سرش رو چرخوند. از اینکه کسی گونه هاش رو نیشگون بگیره متنفر بود و تهیونگ به خوبی این موضوع رو میدونست.

"خب، من فکر میکنم گوکی درست میگه که از آنا خوشگلتره،" تهیونگ پسر رو اذیت کرد و بوسه ای رو بینیش کاشت، "من فکر میکنم گوکی خوشگلترین پرنسس دنیاست، نظر تو چیه؟"

چهره ی جونگوک در هم رفت.
"ته ته، سفید برفی خوشگلترین پرنسس دنیاست،" پسر با جدیت تصحیحش کرد، "گوکی دومیه."

تهیونگ بعد از اون نتونست جلوی خودش برای بوسیدن پسر کوچیکتر رو بگیره — نه اینکه میخواست! جلو رفت و لبهای اون رو بین لبهاش گرفت. صدای تعجب جونگوک توی دهنش ساکت شد.

جونگوک به سرعت شونه های تهیونگ رو چنگ زد و خودش رو به سینش چسبوند. تهیونگ سرش رو کج کرد تا راحتتر به لبهای پسر دسترسی داشته باشه و زبونش رو توی دهن داغش فرو کرد. پسر کوچیکتر آهی از لذت کشید و انگشت هاش محکمتر شونه های تهیونگ رو چنگ زدن.

Lover Not A Fighter (Persian Translate) | Vkook, Yoonmin, NamjinWhere stories live. Discover now