Chapter 17

3.2K 393 42
                                    

در کمال تعجب تهیونگ، هوپی اول اون رو نادیده گرفت. مرد اتاق رو دور زد و به سمت اون اومد، اما جلوی مبل زانو زد و به جونگوک نگاه کرد.

"پسر به این خوشگلی چرا داره گریه میکنه؟" مرد با چشمهای گشاد شده و لبهای آویزون پرسید.

جونگوک فین فینی کرد و صورتش رو توی سینه ی تهیونگ برگردوند.

تهیونگ لبخند عذرخواهانه ای زد و کمر جونگوک رو نوازش کرد، "ببخشید، جلوی غریبه ها یه کوچولو خجالتیه."

مرد نگاهی به تهیونگ انداخت و پسر با تعجب دید که بنظر نمیومد زیاد ازش بزرگتر باشه.

با توجه به جوری که یونگی، سوکجین یا نامجون دربارش حرف میزدن فهمیده بود که سنش پایینه — اما نه تا این حد.

در واقع هوبی یکجورهایی خوش قیافه بود. چهره ی ملایم و لبخند مهربونی داشت. بنظر میومد موهاش به رنگ قهوه ای کمرنگی رنگ شده بودن و طره هایی از اون عقب رفته بودن تا پیشونیش رو نمایون کنن. مرد تی شِرت سفید ساده ای با شلوار جین پاره و بوت های مشکی پوشیده بود.

نکته ی همه ی اینها این بود که اون اصلا شبیه به رئیس مافیا نبود! 

ذهن تهیونگ به سمت جئون برگشت. جوری که هاله ای از خشونت و سلطه طلبی اطراف مرد رو گرفته بود، همیشه گرون قیمت ترین کت و شلوار هارو میپوشید، نیشخند سردی که همیشه روی صورتش بود...

در همون حال، هوپی جلوی جونگوک زانو زده بود و میخواست تمام تلاشش رو کنه تا اون پسر بخنده!

"چه زخم باحالی!" هوپی با لبخندی گفت.
ابروهای جونگوک درهم رفتن و آروم سرش رو از روی سینه ی تهیونگ بلند کرد.

برای یک لحظه نگاهی به لبخند درخشان و دوستانه ی هوپی انداخت و با تردید شونش رو بالا انداخت، "ج-جیمینی هیونگ خوبش کرد. ق-قبلش داشت خون میومد —"

"آیگو، خون میومد؟" هوپی پرسید و ابرویی بالا انداخت، "حتما درد میکرده!"

جونگوک کمرش رو صاف کرد، "میکرد،" پسر اعتراف کرد، "ولی گوکی قویه!"

"البته،" هوپی با لبخند بزرگی جواب داد، "باید باشی! من هیچوقت نمیتونستم تحملش کنم میدونی؟ من به اندازه ی تو قوی نیستم!"

پسر با تردید و خجالت زمزمه کرد، "و-ولی بنظر قوی میای!"

لبخند مرد بزرگتر شد، "واقعا؟"

با دیدن اون لبخند بزرگ خجالت جونگوک دوباره برگشت و پسر سرش رو توی شونه ی تهیونگ مخفی کرد، "ن-نمیدونم—"

"خب، از آشناییت خوشحال شدم،" تهیونگ حالا با لبخندی به مرد خیره شده بود و هوپب چشمکی بهش زد، "اسمت چیه؟ یا نکنه باید پسرِ قوی صدات بزنم؟!"

جونگوک بالاخره لبخند کمرنگی زد، "اسم من گوکیه،" پسر با لحن آرومی جواب داد و مکثی کرد، "اسم تو چیه؟"

Lover Not A Fighter (Persian Translate) | Vkook, Yoonmin, NamjinWhere stories live. Discover now