Chapter 20

2.9K 347 44
                                    


تهیونگ تقریبا با شنیدن صدای جونگوک از حال رفت.

به دیواری که جلوش ایستاده بود تکیه داد و گوشی رو به گوشهاش چسبوند. جکسون چند دقیقه پیش رفته بود تا تهیونگ با خیال راحت بتونه تنهایی با جونگوک حرف بزنه. وقتی با جیمین و یونگی صحبت میکرد حالش خوب بود... اما به محض اینکه صدای جونگوک رو شنید، زانوهاش شُل شدن.

"گوکی،" تهیونگ تقریبا هق هق کرد، روی دیوار سُر خورد، تا زمانیکه روی زمین نشست، "بیبی من چطوره، هوم؟"

جونگوک داشت از اونطرف خط جیغ میزد، "ته ته! هیونگی، گوکی دلش برات تنگ شده!"

"میدونم،" تهیونگ فین فین کرد، همین حالا هم هجوم اشک به چشمهاش رو حس میکرد، "من هم دلم برات تنگ شده بیبی، خیلی زیاد."

"پس بیا خونه،" جونگوک ناله کرد، "ته ته، بیا خونه!"

قلب تهیونگ توی سینش مچاله شد، "دارم میام،" پسر با لحن لرزونی زمزمه کرد، "خیلی زود میام خونه، باشه؟"

جونگوک آروم ناله کرد، مثل یه توله سگ‌ کوچولو بنظر میرسید که لگد شده بود، "و-ولی — گوکی الان دلش واسه ته ته تنگ شده!"

تهیونگ نفس لرزونی کشید و سعی کرد خودش رو کنترل کنه، "میدونم عزیز دلم و من هم خیلی دلم برات تنگ شده، ولی یکم دیگه زمان میبره تا بیام خونه. فقط چند روز د-"

"نهههه!" جونگوک میون حرفش پرید، صداش خفه بنظر میرسید، انگار ممکن بود همون لحظه بزنه زیر گریه، "الان بیا!"

با لحن لجباز صدای جونگوک، تهیونگ یاد حرفهایی که یونگی چند لحظه پیش زده بود افتاد و جدی شد.
"جونگوک،" پسر با صدای بمی زمزمه کرد، "اینجوری با هیونگت حرف میزنی؟"

ناله های جونگوک قطع شدن و پسر آروم زمزمه کرد، "ا-اوم — نه."

"یونگی هیونگ بهم گفت که پسر بدی بودی. غذا نمیخوری و به هیونگ هات گوش نمیدی،" تهیونگ ادامه داد و اجازه داد صداش سلطه طلب تر بشه. از همونجا هم میتونست لب های آویزون جونگوک رو ببینه!

"پسر های خوب اینجوری رفتار میکنن؟"
"نه،" جونگوک زمزمه کرد، "گ-گوکی فقط غمگین بود-"

"این بهونه ی خوبی نیست،" تهیونگ جدی بین حرفش پرید، "تو همیشه واسه من پسر خوبی هستی، نه؟ خودت هم خوب میدونی فقط چون من اونجا نیستم نباید اینجوری رفتار کنی."
جونگوک فین فین کرد، "آ-آره، گ-گوکی متاسفه ته ته — "

تهیونگ کمی ملایم تر شد، "اشکالی نداره بیبی. میدونم."

"گوکی پسر خوبی میشه،" جونگوک زمزمه کرد، "ت-تموم پنکیک هاش رو میخوره."

تهیونگ آروم خندید، "خوبه، من هم دوست دارم همین رو بشنوم. پسرِ خوب من، مگه نه؟"

"آره!" صدای جونگوک سرشار از شادی شد، "پسرِ ته ته!" 

Lover Not A Fighter (Persian Translate) | Vkook, Yoonmin, NamjinWhere stories live. Discover now