Chapter 21

2.8K 319 45
                                    


"هوسوک این دیوونه بازیه!"

هوپی یونگی رو نادیده گرفت و حین بررسی کردن فایل توی دستش زیر لب هومی گفت.
مرد توی دستهاش قراردادی برای حداقل دو هزار اسلحه برای گنگ کِنگپِی رو نگه داشته بود.

"تموم جاهایی که باید امضا میکردم رو امضا کردم،" هوپی گفت و از پایین به یونگی که با دستهای گره شده روی سینش جلوی میزش ایستاده بود نگاه کرد، "چندجا هست که امضای نائب رئیس رو میخوان."

"من این رو امضا نمیکنم!" یونگی با عصبانیت غرید و کاغذ رو به سمت مرد پرت کرد.

هوپی فکش رو قفل کرد، "میکنی. این یه دستوره یونگی!"

"ما به این همه اسلحه نیاز نداریم!" یونگی هیس کشید و دستهاش رو روی میز کوبید، "هوسوک، واقعا دیوونه شدی؟! میدونی که دولت شیپینگ های بالای پنجاه تارو زیر نظر میگیره! این پنج برابره اون مقداره!"

"بهش نیاز داریم!" هوبی با خشم گفت و روی پاهاش ایستاد، انگشتی به سینه ی یونگی زد و جلوتر ایستاد، "خودت حرفهای تهیونگ رو شنیدی یونگی! همه جای اون کوه با گاردهای جئون پر شده! ما به همه ی کمکی که بتونیم داشته باشیم نیاز داریم! حالا این کاغذ های لعنتی رو امضا کن و از دفتر من برو بیرون، چون قرار نیست باهات بحث کنم!"

هر دو برای چند لحظه به هم چشم غره رفتن. یونگی واقعا دلش میخواست دستش رو دراز کنه و سر دوستش رو روی میز بکوبونه!
بالاخره، دستش رو دراز کرد و کاغذ رو امضا کرد.

"بیا!" مرد گفت و بعد از انداختن کاغذ و خودکار به سمت در دفتر رفت، "امیدوارم ارزش اومدن پلیس ها دم در خونت رو داشته باشه!"

یونگی بدون اینکه منتظر جوابی بمونه در دفتر رو پشت سرش کوبوند. همونطور که زیر لب با خودش ناسزا زمزمه میکرد به سمت هال رفت.

جیمین داشت و با جونگوک و چندتا عروسکی که پسر به تازگی خریده بود بازی میکرد. پسر بزرگتر به محض وارد شدن دوست پسرش متوجه چهره درهم رفتش شد.

"هی گوکی، یکم آبمیوه میخوای؟"

جونگوک هومی گفت و با بامزگی سرش رو تکون داد، "شیر موز."

جیمین سرش رو تکون داد و بلند شد، "یونگی، آشپزخونه؟"

یونگی بدون مخالفت پسر رو دنبال کرد. انقدر از جر و بحثش با هوپی خسته شده بود که حوصله ی بحث با کسِ دیگه ای رو نداشت.

وقتی داخل رفتن جیمین مکثی کرد و به سمت پسر مرد نعنایی برگشت.

"چی شده؟" جیمین با ابروهای گره شده و نگرانی پرسید.

"هیچی،" یونگی با لحن خشکی جواب داد، "فقط مسائل کاری. هوپی داره عوضی بازی در میاره!"

جیمین شونه های مرد رو نوازش کرد، خم شد و بوسه ای روی گونش گذاشت، "میخوای دربارش حرف بزنی؟"

Lover Not A Fighter (Persian Translate) | Vkook, Yoonmin, NamjinWhere stories live. Discover now