➰with me....🚬

552 165 550
                                    

من دیوونم ولی تو دیوونه بودنمو دوست داری...تحملم آسون نیست و اینو دوست داری...تو همونی که به درد من میخوری🚬
 

گالف

دیشب جام عوض شده بود خیلی مزخرف خوابم برد یا گرمم میشد یا سردم میشد نمیتونستم دمای اتاقو تنظیم کنم سیستم تهویه اشم با اینکه بالاترین سیستم روز رو داشت باز باهاش راحت نبودم تا خود صبح به جد و آباد خودم فحش دادم.

صبحم پاشدم دیدم هیچکس نیست برای جشن گرفتن اولین روز بی دردسرم رفتم دنبال آپ و تا خود شب با ماشین بیرون پلاس بودیم حالام که ماشینو توی پارکینگ مجهز کاخ پارکش کردم فقط میمونه قضیه خواب امشبم که باز با اتاق مشکل دارم تف توش.
سوئیچو تو دستم چرخوندم و سوت زنان از پارکینگ زدم بیرون ولی....

میو با اخم و کت شلوار مشکی رنگ تو حیاط پرونده ای دستش بود، این معموله که یکی از گوشه اسلحه سمتش گرفته باشه؟ با این امنیت بالا و دوربینای مجهز کاخ امکان نفوذی هم هست؟ موقعیتم جوری بود که منو نمیدید تفنگمو درآوردم و گوشه بوته ها وایسادم نشونه گرفتم ولی همچنان منتظر حرکتی از جانب اون بودم در تعجبم میو چرا اینقدر نسبت به اطرافش بی توجه هست.

بابا میگه هرچقدرم که امنیت بالا باشه اگر دشمن داشته باشی باید مراقب نفسای اطرافتم باشی، اخمام توی هم رفت و با جدیت نشونه گیریمو تنظیم کردم میو لحظه ای عصبانی شد و پرونده رو روی زمین کوبید همزمان با تکون خوردن دست تیرانداز بدون اتلاف وقت صدای شلیک جونیور سکوت کاخ رو شکست….

مرد روی زمین افتاد و میو شوکه سمت منو نگاه کرد با حرص لبامو جمع کردم و دویدم سمتش اونم بدون توجه به اطراف بازوهامو گرفت جونیور هنوز تو دستام بود غریدم:

-چرا متوجه اطرافت نیستی یارو داشت میکشتت یکم دیرتر رسیده بودم مغزت پاچیده بود کف زمین!

دهنشو باز کرد تا چیزی بگه اما فورا نگاهش میخ پشت سرم شد مچ دستمو برگردوند و از پشت کامل بهش چسبیدم توی چند ثانیه سرشو کنار گوشم گذاشت و با مهارت انگشتشو روی جونیور گذاشت و شلیک کرد ابرومو بالا انداختم ظاهرا هدف هردومون بودیم!

میو کنار گوشم نفس نفس میزد و دمای بدنش حسابی بالا رفته بود گردنم لرزید از گرمای نفساش، سرمو برگردوندم و به چشمای هم خیره شدیم مردمک چشمام برای اولین بار توی چند سال اخیر لرزید از نزدیک باعث میشد آدرنالین بدنم بره بالا انگار بندای قلبم داشت پاره میشد احساس که نه ولی بدن عضله ایش شهوتمو بد بالا زده بود کم کم داشتم از خود بی خود میشدم که کمی ازم فاصله گرفت و بدنمو با دقت و کمی هول چک کرد:

-خوبی؟ بذار چکت کنم. قبل از اینکه بیای کسی پشتت بود آسیب ندیدی؟

بادیگاردا اطرافو گرفته بودن سیکوریتی شدید داشت اجرا میشد و میو همچنان داشت بررسیم میکرد بخاطر هیجان بالام آدرنالینم بد زده بود بالا قلبم میزد فکر کنم نیازای جنسیم یه مدته سرکوب شده، بدون فکر فقط انجامش بدم؟

➰poetry_of_the_mafia🚬"full"Donde viven las historias. Descúbrelo ahora