تاریکی شکسته میشه، درهم شکسته شدن تاریکی رو میبینم...باریکه نوری که ازم دوره رو دنبال میکنم، تا زمانی که دوباره با آینده ای که از دست دادم روبرو بشم.
میو
روی تخت با اخم غلتی زدم دیشب با سردرد یه لحظم چشمم روی هم نرفت برعکس گالف خیلی راحت اول شب انگار که هیچ اتفاقی نیوفتاده و هویت لئون براش مهم نیست مثل همیشه توی بغلم بیهوش شد، تنفس های منظم و ریتم دارش باعث میشد عقل از کلم بپره هرچقدرم که متفاوت باشه این رفتارش زیادی ساده اس من گالفمو خوب میشناسم حداقلش باید مثل دیوونه ها بخنده و رفتارای خودسرانه نشون بده این آرامشش توهین به کل شناختمه.
یه جوری رفتار میکنه انگار مهم نیست که مادرشه و در هر صورت هر کسی که بود باید مثل قبل انتقامشو بگیره! مهم نیست مادرشه خوشحال از اینکه بلاخره پیداش کرده آسوده خوابید و حتی لبخند زد ولی گالف تو فراموش کردی هرکی رو بتونی خر کنی منی که زندگیم و تو معنی کردم رو نمیتونی!
با چشم بسته دستی روی ملافه سمت چپ تخت کشیدم...اخم کردم چند بار دیگه دست کشیدم....سرد و خالی بود شوکه با هول چشمامو باز کردم و روی تخت نشستم به خاطر حرکت یهوییم سرم گیج رفت و چشمای سرخ شدم سوخت....
-چه جهنمی.....! فقط ۳۷ دقیقه ست خواب رفتم کجا غیبت زده ۵ صبح؟؟؟؟!
گیج و خواب الود از تخت بلند شدم همزمان با درست کردن موهای پریشونم از اتاق زدم بیرون تا توله دردسر سازمو پیدا کنم، بدون کف پوش روی سرامیک های کاخ راه میرفتم:
-گالــــــف
همه جا ساکت بود صدا از هیچکس در نمیومد تیمش هم خارج کاخ دنبال وایروت میگشتن به جز مایلد که کلا توی اتاقش یه ثانیه هم سرشو از سیستمش بیرون نمیکشید در رو هم قفل کرده بود.
نزدیک قسمت پایینی بخش غربی کاخ شدم، رینگ اونجا بود صدای مشت های پی در پی به کیسه بوکس تا اینجا هم میومد، قدمامو تند کردم وقتی رسیدم به محوطه رینگ دیدمش...بدن کشیده و عرق کردش، رنگ کاراملی تنش با عرق های ریز و درشت روی بدنش تصویر کشنده ای رو جلوم شکل داده بود موهای خیس عرقش مشکی تر نشون میداد و با هر ضربه و تکون خوردن سریع بدنش تیکه هاش بین هوا و پیشونیش پخش میشد.
ضربان قلبم به حدی محکم میزد که یادم رفت تا چند لحظه پیش مثل دیوونه ها دنبالش میگشتم، آب گلومو به سختی قورت دادم...نزدیکش شدم و پشتش وایسادم با لبخند محوی به رنگ برنز سکسی*😉😝* پوستش که از لای رکابی مشکیش مشخص بود خیره شدم:
-میخوام این صحنه رو تو دیدَم حکش کنم.
جوابی نگرفتم فقط سرعت مشتاش بیشتر شد لرزش و انقباض عضلات شونه و سینه اشو میدیدم، از بی توجهیش متنفرم اخم کردم:
![](https://img.wattpad.com/cover/272614638-288-k51927.jpg)
CITEȘTI
➰poetry_of_the_mafia🚬"full"
Mister / Thrillerتکمیل شده🦋 "شعر مافیایی" گالف کاناوات انتظار نداشت که زندگی عادی نوزده سالش رو به خاطر کادوی عروسی شدن تو یک ازدواج تنظیم شده بیخیال بشه و درگیر یه مرد کاریزماتیک و فریبنده بشه که میخواد علیه پدر قدرتمندش شورش کنه. گالف خودشو در حالی که داره تو همو...