➰slowly slowly....🚬

356 151 240
                                    


این سناریوعه عشقیه که باهم ساختیم الان دیگه چراغ ها خاموش شدن، وقتی صفحه آخر رو ورق میزنی پرده های صحنه به آرومی میوفته.
 
 

سوم شخص

چارلز: لیدر فکر میکنم بهتره یکم موقعیتا رو مشخص کنی توی فرانکفورت همه چیز واضح بود و همه میدونستیم حرف آخر رو کی میزنه ولی اینجا ما بین تو و باس موندیم....حرف آخر رو کی میزنه البته که من ترجیح میدم حرف آخر رو تو بزنی ولی موقعیت الانمون حساس ترین موقعیتیه که تا حالا داشتیم دوتا لیدر فکر نمیکنم برای شرایطمون خوب باشه!

گالف: حرف آخر رو هردوی ما میزنیم من لیدر تیم هستم اما میو باس کل منطقه اس پای هردومون هم دقیقا وسط ماجراس حرف نهایی تصمیم مشترک هردومون میشه.

گریس: من موافقم...از قاطعیت و دقت باس موقع جلساتمون خوشم میاد بنظرم کنار لیدر باهم قدرتشون نفس گیره.

آنسون روی صندلی نشسته بود و سرشو به پهلوی چارلز تکیه داده بود، دستی تکون داد و گفت:

آنسون: دو روزه تمامه دارم روی جاسوسای این پادشاهی کار میکنم مغزم دیگه ساییده شده، همشونو پیدا کردم باقیش دیگه با خودتون، بعد از تموم شدن این کارمون فقط میخوام با دوست پسرم تو سواحل جنوبی لش کنم.

مایلد عینکشو با اخم درست کرد، موهای گریس که روش خم شده بود و دستاشو از پشت دور گردنش حلقه کرده بود و نوازش کرد، با دست آزادش چند تا داده امنیتی کاخ و مرتب کرد و گفت:

مایلد: باس نمیخواد از حموم تشریف بیاره؟

گالف: ربع ساعته تازه رفته بذار یکم بدنشو ریلکس کنه این مدت همش توی فشار بوده.

مایلد: گالف بنظرت لینته تا چه حد از ما خبر داره؟

گالف: مسلما هر چیزی رو هم که بدونه از چیزایی که میدونیم و قدرتی که وقتی باهمیم داریم هیچی نمیدونه....بچه ها اینو واقعی میگم من بدون شما ها تنهایی هیچی نیستم قدرت من شماهایید.

چارلز با شیطنت لب زد:

چارلز: آره لابد اونی که تو حمومه هم ‌تخم کفتره.

گالف نیشخندی زد:

گالف: اون خوده منه! ما یکی هستیم، قدرت اون قدرت منه، قدرت منم قدرت اونه.

"اوووووووووووو"

همشون باهم گفتن و سر به سر گالف گذاشتن، با ورود میو بوی شامپو و لوسیون کاراملیش توی فضا پیچید، گالف نفس عمیقی کشید و سرشو از عقب به شونه میو که حالا پشتش وایساده بود تکیه داد زیر لب با چشم بسته زمزمه کرد:

گالف: کارامل!

میو لبخند محوی زد و موهای سشوار شدش با خم کردن سرش روی چشمای گالف پخش شدن زیر گوش پسر کوچیکتر لب زد:

➰poetry_of_the_mafia🚬"full"Where stories live. Discover now